29
یکشنبه, دسامبر
یکشنبه, ۰۹ دی ۱۴۰۳

انارک نیوز - ثمره ازدواج مبارک حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است. زینب (س) پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری قمری (۱۲ مهر ۵ خورشیدی) یک سال پس از تولد برادرش امام حسین (ع) (یا به قولی سال ششم هجرت) در مدینه چشم به جهان گشود. 
بیش از پنج یا شش سال با پیامبر و مادرش نبود. مادرش در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند. فاطمه (س) بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. زندگیش با مادر در سوم جمادی الثانی سال ۱۱ ق (۷ شهریور ۱۱ خورشیدی) به پایان رسید. نگهداری او و خواهر و دو برادرش به بانوی بزرگواری به نام «امامه» سپرده شد.
شوهرِش «عبدالله بن جعفر(طیّار)» پسر عموی بزرگوارش می باشد که ۵ سال از او بزرگ‌تر بود. تا زمانی كه پدرش در مدینه بود او نیز با شوهرش در مدینه زندگی كرد و زمانی كه پدرش امیر المؤمنین پایتخت حكومت اسلامی را به كوفه منتقل كردند آنها هم با او رفتند. پدر در سال 40 هجری پس از پنج سال حکومت در كوفه به شهادت رسید.
حدود 10 سال بعدی هم با برادرش امام حسن (ع) بود. در این مدت خود را در رنج‌هایی که برادرش از مردم نابکار می‌کشید، سهیم و شریک می‌دانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش بود. شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشک‌های غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغ‌ها که بر دل سوخته اش نهاده شد.
بعد از آن نیز 10 سال با برادر دیگرش یعنی امام حسین (ع) زندگی كرد. این دوران پر حادثه ترین و رنج آورترین دوران زندگیش است. حضورش در كربلا و دیدن آن صحنه های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همة مصیبت ها دردآورتر و ناگوارتر بود. هنگام مصیبت جانگداز كربلا حضرت زینب (س) 55 ساله بود.
پس از حادثه کربلا، روز دوازدهم محرّم، به فرمان عمر بن سعد، سپاه به سوي كوفه به راه افتاد. در زندان بودند تا راهی شام و روز اول ماه صفر ۶۱ ق (۱۲ آبان ۵۹ خورشیدی)به دمشق رسيدند.
وقتی که به همراه سرهای کشته‌شدگان کربلا به اسارت در مجلس یزید برده شد در حضور یزید سخنرانی مشهور و آتشینی کرد که یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین خطبه‌های در دفاع از حقانیت حسین بن علی (ع) تلقی شده است. برخاست و گفت: «...ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای؟... زود باشد که به اجداد خود ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی و نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را کردی.... به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را ... ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی ... هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود... روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد."
سپس پس از چند روز توقف در دمشق، همراه سایر زنان و کاروان اسرای کربلا به مدینه بازگشت. (البته به نقلی اسيران اهل بيت در روز بيستم ماه صفر سال ۶۱ هجري (یکم آذرماه ۵۹ خورشیدی) مطابق با اولين اربعين شهادت امام حسين(ع) به كربلا رسيده اند.)
این بانوی بزرگوار در واقعه حره در سال ۶۲ قمری و یا سال قحطی مدینه، همراه همسرش که در دمشق زمین‌هایی داشت به این شهر مهاجرت و در یكشنبه پانزدهم ماه رجب سال ۶۲ هجری (۱۳ فروردین ۶۱ خورشیدی یعنی حدود یك سال و نیم بعد از واقعه عاشورا) درگذشت.
قریه‌ای که در آن قبرش قرار دارد، در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است. در حال حاضر این قریه به شهر متصل و در هفت کیلومتری شرق دمشق قدیم به طرف فرودگاه واقع می‌باشد.

فرزندان: حضرت زینب (علیهاالسلام) در سال ۱۷ق با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و از وی چهار پسر داشت به نام‌های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم (در نام و تعداد فرزندان حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و عبدالله بن جعفر اختلاف‌ نظرهایی وجود دارد). دو فرزند عبدالله بن جعفر (که همسران دیگری هم داشته است) به نام‌های «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند.


زادروز ایشان پنجشنبه ۱۲ مهر ۵ خورشیدی یا 5 اکتبر 626 میلادی و درگذشت یکشنبه ۱۳ فروردین ۶۱ خورشیدی یا 1 آوریل 682 میلادی می باشد.

انارک نیوز - حضرت علی علیه السلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب بعد از سی سال از عام الفیل (23 سال پیش از هجرت پیامبراسلام (ص ) برابر با نهم مهر بیست و دو سال قبل از هجرت به خورشیدی) در میان کعبه متولد شده اند، پدر آن حضرت  ابوطالب  پسر  عبدالمطلب بوده که با عبدالله پدر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم برادر بوده و مادر آن حضرت، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن  عبدمناف بوده و آن حضرت و برادرانش اول هاشمی بودند که پدر و مادرشان هر دو هاشمی بودند.
خاندان هاشم از مکنت چندانی برخوردار نبودند. ابوطالب که در کودکی سرپرستی حضرت محمد (ص) را بر عهده گرفت، فرزندان و عیال بسیار داشت. قریش در آن زمان دچار مشکلات شدید اقتصادی شد. پیامبر (ص) به عموی خود عباس فرمودند: «برادرت ابوطالب نانخور فراوان دارد و چنین که می بینی مردم در سختی بسر می برند، بیا نزد او برویم، من از پسران او یکی را برمی دارم تو هم یکی را، و سرپرست آن ها می شویم».
عباس پذیرفت. نزد ابوطالب رفتند و داستان را با او در میان نهادند. ابوطالب گفت: «عقیل را برایم بگذارید و هر چه می خواهید بکنید.» پیامبر (ص) حضرت علی (ع) را و عباس، جعفر را تکفل کردند.
از این رو حضرت علی (ع) در خانه پیامبر (ص) و در دامان او پرورده شدند و خود ایشان در این باره چنین می گویند: من بسان بچه ناقه ای که به دنبال مادر خود می رود در پی پیامبر می رفتم؛ هر روز یکی از فضایل اخلاقی خود را به من تعلیم می کرد و دستور می داد که از آن پیروی کنم.
حضرت اولین مردی بودند که نبوت رسول مکرم اسلام را پذیرفتند. آن حضرت در زمان اسلام آوردن، قریب ده سال سن داشت. پیامبر اکرم (ص) روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی (ع) فردای آن روز ایمان آورد و در تمام سیزده سال دعوت پیامبر در مکّه، در خانه وی زندگی می کرد.
پیش از همه، رسول اکرم (ص)، خود به سبقت حضرت علی (ع) در اسلام تصریح کردند و در مجمع عمومی صحابه چنین فرمودند: نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است. آن حضرت علاوه بر این اولین کاتب وحی بود.
دعوت پیامبر (ص) در سه سال نخست بعثت در مکّه به گونه ای پنهان انجام می گرفت و سه سال از بعثت پیامبر گذشته بود که آیه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (سوره شعراء، آیه 214) نازل شد، پیامبر مهمانی ترتیب دادند و خویشان خود را دعوت به اسلام نمودند، از بین ان جمع کسی جز حضرت علی (ع) پاسخ نداد، این کار سه بار تکرار شد. رسول مکرم اسلام (ص) فرمودند: بنشین که تو برادر و وصی و وزیر و وارث و جانشینم پس از من هستی.
او از هفده تا بیست سالگی همراه سایر بنی هاشم در شعب ابوطالب و در محاصره اقتصادی به سر برد و پس از پایان محاصره، با مرگ پدرش ابوطالب، نه تنها کم ترین تردیدی در مورد حمایت از پیامبر به خود راه نداد، بلکه بر میزان آن افزود.
سران قبایل مکه در (دارالندوه) که مجلس شورای آنان بود گرد آمدند. پس از گفتگوی بسیارهمگان بر این اقدام یک سخن شدند که از هر قبیله جوانی چابک انتخاب کنند و هر یک از آنان شمشیری برنده در دست گیرد، شب هنگام بر حضرت (ص) حمله کنند و به یکبار شمشیر خود را برایشان بزنند تا افرادی خاص قاتل حضرت نباشد. اگر چنین شد بنی هاشم نمی توانند با همه قبیله ها دربیافتند، ناچار به خون بها راضی می شوند.
جبرئیل رسول خدا (ص) را آگاهی داد که باید امشب در بستر خود نخوابی. رسول خدا به حضرت علی (ع) فرمودند: در جای من بخواب و به تو آسیبی نخواهد رسید. حضرت علی (ع) پرسیدند: «اگر من جای تو بخوابم تو در امان خواهی ماند». فرمودند: بلی. حضرت علی (ع) لبخندی زدند و سجده گذاردند. آیه «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله» (سوره بقره، آیه 207) درباره حضرت علی (ع) و در این حادثه نازل شد.
پس از هجرت به مدینه غزوات پیامبر با مشرکین و منافقین و اهل کتاب آغاز می شود. قصه دلاوری های حضرت علی (ع) در این جنگ ها فراوان است.
امام اول شیعیان هنوز بیش از 24 سال از عمرش سپری نشده بود که در اولین جنگ قریش با پیامبر، معروف به جنگ «بدر» شرکت کرد و با فداکاری و کشتن 35 تن از هفتاد کشته سپاه دشمن، نشان داد که در شجاعت و فنون رزمی نیز چون علم و دانایی، سرآمد روزگار خود است.
در سال دوم هجرت، حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر در خانه پدر بسر می برد. ابوبکر و عمر یکی پس از دیگری برای خواستگاری او آمدند اما رسول خدا (ص) نپذیرفت. آن دو و نیز مردمی از انصار به حضرت علی (ع) گفتند: فاطمه را خواستگاری کن.
در ماه رمضان، علی(ع) به خانه رسول خدا (ص) رفت. پیغمبر پرسید: پسر ابوطالب برای چه آمده است؟ حضرت امیر (ع) فرمودند: برای خواستگاری فاطمه. پیامبر (ص) فرمودند: مردانی از قریش از من رنجیدند که چرا دخترم را به آنان نداده ام. من بدان ها گفتم این کار به اذن خدا بوده است.
خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، به عنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.
امیرمؤمنان در بیست و شش غزوه از غزوات پیامبر شرکت کردند و فقط در غزوه تبوک به فرمان رسول اکرم (ص) در مدینه اقامت گزیدند و از شرکت در جنگ بازماندند، زیرا بیم آن می رفت که منافقان مدینه در غیاب پیامبر شورش کنند و زمام امور را در مرکز اسلام (مدینه) بدست گیرند.
آن حضرت از نیمه شوّال تا اول ذیقعده سال دوم هجرت، قبیله یهودی بنی قینقاع را که پیمان با پیامبر را شکسته، به زن مسلمانی توهین روا داشته و پیامبر را به تمسخر گرفته بودند محاصره کرد و آنان را به تسلیم واداشت. آنان سپس به «اذرعات» شام تبعید گردیدند.
در 15 رمضان سال سوم هجری (13 اسفند ماه 3 خورشیدی)، حادثه دیگری در زندگی علی (ع) رخ داد و آن تولّد اولین فرزندش حسن مجتبی (ع) بود. در جریان جنگ «احد» در 15 شوّال سال سوم هجری (یکشنبه 14 فروردین سال 4 خورشیدی) نُه تن از یازده پرچمدار معروف قریش را از پای درآورد و چنان رزمید که شمشیرش شکست و پیامبر شمشیر خود، «ذوالفقار» را بدو داد و فرمود: ای علی، این جبرئیل است که میان زمین و آسمان فریاد می زند: «همانا هیچ جوانی همچون علی و هیچ شمشیری مانند ذوالفقار نیست.»
چند ماهی از این حادثه نگذشته بود که فرزند دوم وی حسین سیدالشهدا (ع) در سوم شعبان سال چهارم زاده شد (۲۱ دی ۴ خورشیدی)و امام علی (ع) در این زمان 26 سال و 23 روز عمر کرده بود. در همین سال، اوبه سوگ مادر ارجمندش نشست. پیامبر خود با پیراهنش او را کفن کرد و بر او نماز گزارد و او را به نیکی ستود و به عنوان مادرش یاد کرد.
از وقایع دیگر این سال می توان به پیکار یهودیان «بنی نضیر» اشاره کرد که پس از شکستن پیمان صلح، قصد کشتن پیامبر کردند. پیامبر در ماه ربیع الاول، به مدت 15 روز آنان را محاصره کرد و در روز اول محاصره، تیری از سوی آنان آمد و بر خیمه اصابت کرد. معلوم شد کسی قصد جان پیامبر را داشته است. شبانگاه علی (ع) ناپدید شد. به پیامبر (ص) خبر دادند، فرمود: «او خواهد آمد.» دیری نپایید که علی (ع) آمد و سر مردی یهودی به نام عزوراء را در دست داشت. پرسیدند: چه خبر است؟ فرمود: او را دیدم که با گروهی از یارانش در حال شناسایی و نفوذ به اردوگاه مسلمانان بود. او همان کسی بود که قبلاً بر خیمه پیامبر (ص) تیر انداخته بود. او از پیامبر کمک خواست و آن حضرت ده تن از مسلمانان را در اختیار او قرار داد و زمانی سپری نشد که سر ده تن از همراهان عزوراء را بریده، نزد پیامبر آورد. این حادثه به تنهایی، درک بالای نظامی، شجاعت و فداکاری آن بزرگوار را به نمایش می گذارد.
وصیّ رسول خدا (ص) در سن 27 سالگی در جنگ «خندق» حضور یافت و در زمانی که نامداران معروف عرب، به ویژه عمرو بن عبدود، با عبور از خندق و خواندن رَجَزهای حماسی و مبارز طلبیدن، نفس ها را در سینه حبس کرده بودند و پیامبر سه بار مسلمانان را به مبارزه با او دعوت کرد، تنها او بود که هر بار به خواست پیامبر لبّیک گفت و پس از اذن پیامبر، در یک پیکار نفس گیر و بی نظیر، سر او را از تن جدا نمود و بدین وسیله، خطر عظیمی را از اسلام و مسلمانان دفع کرد و در سایه این رشادت و جان بازی، این افتخار را یافت که پیامبر فرمود: «ضربت علی (ع) در روز خندق، از عبادت تمام قوم تا روز قیامت برتر است.»
پس از این نبرد، به حساب قبیله یهودی «بنی قریظه»، که پیمان شکنی کرده بودند، رسید. او در تسلیم و تنبیه آن قبیله نقش بی بدیلی ایفا کرد و در سال ششم هجری در سریه ای بر تیره ای از بنی اسد تاخت و پس از شکست آنان در منطقه «فدک»، با غنایم فراوان بازگشت.
او در جنگ های گوناگون درگیر بود و نقش نخست را در بسیاری از آن ها بر عهده داشت؛ چنان که در جنگ «خیبر» پس از هزیمت ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن الخطاب و عدم توفیق آن ها در فتح، پیامبر فرمود: «فردا عَلَم را به دست کسی می دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز آن دو را دوست می دارد.» این جمله وسوسه فراوان سران مسلمان را برانگیخت و هر یک خود را آماده می کرد تا چنین افتخار بزرگی نصیبش شود. سرانجام، هنگامی که زمان موعود فرا رسید، رسول خدا (ص) امام علی (ع) را طلبید و او را روانه کارزار با یهودیان خیبر نمود. او چنان پیروزی درخشانی به دست آورد که همه مسلمانان و یهودیان بی اختیار انگشت حیرت گزیدند؛ بزرگ ترین قهرمانان یهود، حارث و مرحب را به قتل رسانید و دژهای یهودیان رایکی پس از دیگری فتح کرد.
حضرت علی (ع) در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن صلح حدیبیه بود و کسی بود که برای شکستن بت‌های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط  قبیله‌های  اوس  و  خزرج و طیء پرستیده می‌شد، انتخاب شد.
اواخر عمر شریف رسول اکرم (ص) پیامبر مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد. «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين». (سوره مائده، آیه 67)
رسول مکرم اسلام (ص) فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی (ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند. خود حضرت در این باره می فرمایند: پیامبر خدا به قصدحجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیرخم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!». پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا». (سوره مائده، آیه 3) پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است.
در ۲۸ صفر ۱۳ هجری (۱۶ اردیبهشت ۱۳ خورشیدی) مصیبت عظمای رحلت رسول اکرم (ص) واقع می شود، عده ای در مکانی که به نام سقیفه بنی ساعده است، جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند. حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند: به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه اى بر تن کرد و نیک مى دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیل ها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست. 
حضرت وقتی دیدند مردم او را رها کردند و به سوی دنیا رو آوردند، با آن که می توانستند با آنان درافتند و حقی را که از آن ایشان است باز ستانند، لب فرو بستند و چیزی نگفتند، چنان چه خودشان فرمودند: به صبر گراییدم حالی که در چشمانم خار بود و در گلویم استخوان و می دیدم که میراثم به غارت می رود. 
خودسرانه خلافت را عهده دار شدند و ما را که نسبت برتر و پیوند با رسول خدا استوارتر داشتیم، به حساب نیاوردند، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند و گروهی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند. داور خدا است و بازگشتگاه روز جزاست.
حضرت علی (ع) خلافت را حق خود می دانستند، اما حرمت دین و وحدت مسلمانان را برتر از آن می دیدند و می فرمودند: می دانید سزاوارتر از دیگران به خلافت منم به خدا سوگند بدان چه کردید گردن می نهم، چندان که مرزهای مسلمانان ایمن بود و کسی را جز من ستمی نرسد. من خود این ستم را پذیرفتم و اجر این گذشت و فضیلتش را چشم می دارم و به زر و زیوری که بدان چشم دوخته اید دیده نمی گمارم. 
ایشان تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد. خلافت ابوبکر به درازا نکشید. وی در جمادی الثانی سال 13 هجری درگذشت و چنان که نوشته اند در آخرین روز زندگی عمر را به جانشینی خود معین کرد علی (ع) در این باره فرمایند: شگفتا! کسی که در زندگی می خواست خلافت را واگذارد، چون اجلش رسید کوشید تا آن را به عقد دیگری درآورد. 
عمر در ذی الحجه سال بیست و سوم از هجرت با خنجری که به پهلوی او زدند، در بستر افتاد و پس از چند روز درگذشت. پیش از مردن، شش تن از یاران پیغمبر، یعنی حضرت علی (ع)، عثمان، زبیر، سعد پسر ابووقاص، عبدالرحمان پسر عوف و طلحه را که در آن روز در مدینه نبود نامزد کرد تا به مشورت بپردازند و در مدت سه روز خلیفه مسلمانان را تعیین کنند.
خود حضرت در این باره می فرمایند: چون زندگانی او بسر آمد گروهی را نامزد کرد و مرا در جمله آنان درآورد. خدا را. چه شورائی! من از نخستین چه کم داشتم که مرا در پایه او نپنداشتند و در صف اینان گذاشتند؟ ناچار با آنان انباز و با گفتگوشان دمساز گشتم. اما یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود را بهتر دید و این دوخت و آن برید تا سومین به مقصود رسید. پس از به خلافت رسیدن عثمان به علل مختلف مردم بر وی شوریدند و او را به قتل رساندند. 
سپس به سراغ امیرالمومنین (ع) رفتند و از ایشان خواستند تا خلافت را بر عهده گیرند. 
حضرت علی (ع) خود در این مورد گوید: به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند، و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم، و چون گذشته خود را به کناری می داشتم، و می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم. 
بار خدایا! تو می دانی که من در پیِ زمامداری و حکومت و برتری جویی و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پیِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جای خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم. علی (ع) در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد.
در زمان خلافت حضرت سه جنگ با سه دسته با نام های ناکثین، قاسطین و مارقین درگرفت. علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی (ع) به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون، رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهایکوفه و بصره را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.
این دو صحابی ساده لوح فریب نامه ی معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و عایشه همسر رسول خدا (ص) همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.
جنگ با شکست ناکثین پایان یافت. سپس حضرت کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزیدند که دو علت آن این است که: بیشتر سربازان و جان نثاران امام را مردم کوفه و حوالی آن تشکیل می دادند. زیرا امام برای سرکوبی پیمان شکنان به وسیله صحابی بزرگ، عماریاسر و فرزندان گرامی خود امام حسن (ع) از مردم کوفه، که مرکز مهم عراق بود، استمداد طلبید و گروه انبوهی از مردم آن منطقه به ندای امام پاسخ مثبت گفتند و همراه نمایندگان وی عازم جبهه شدند پس از آن که امام در نبرد با ناکثان پیروز شد و دشمن را تار و مار ساخت، حق شناسی ایجاب می کرد که از خانه و زندگی این مردم دیدن کند و لبیک گویان و جهادگران خود را تقدیر و متقاعدان و بازماندگان از جهاد را توبیخ و مذمت نماید.
امام (ع) می دانست که شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده. اکنون که تیر این یاغی به خطا رفته و شورش پایان یافته بود باید هر چه زودتر ریشه ی فساد قطع و شاخه ی شجره ی ملعونه ی بنی امیه از پیکر جامعه اسلامی بریده می شد. لذا با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.
جنگ صفین هر چند به سود امام (ع) پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم حکم امام (ع) که خلاف میل ایشان انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.
پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، علی (ع) نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام (ع) نمودند. تلاش امام (ع) برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج پایان یافت.
خلافت ظاهری آن حضرت قریب به پنج سال طول کشید و در بیشتر آن با منافقان مشغول قتال و جدال بودند و پیوسته بعد از حضرت رسول (ص) مظلوم بودند و اظهار مظلومیت خویش می فرمودند و از کثرت نافرمانی و نفاق مردم خویش دلتنگ بودند و طلب مرگ از خدا می نمودند و از شهادت خود بدست ابن ملجم (یکی از بازماندگان خوارج) خبر می دادند و گاهی می فرمودند که چه مانع شده است بدبخت ترین امت را که محاسن مرا از خون سرم خضاب کند؟
و سرانجام در 63 سالگی پس از 30 سال امامت در شب 19 ماه مبارک رمضان سال چهل هجری حضرت سیدالاوصیاء بدست شقی ترین فرد هنگامی که مشغول خواندن نماز صبح در مسجد کوفه بود  توسط عبدالرحمن بن ملجم و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سر ضربت خورد. از اولین و آخرین محاسن مبارکش از خون سر خضاب شد و در شب بیست و یکم ماه رمضان که مصادف با (11 بهمن ماه 39 خورشیدی)  شب جمعه بود، رحلت فرمودند و در نجف به خاک سپرده شدند.

از میان آثار به جای مانده از امام علی (ع) مشهورتر از همه، مجموعه ای از خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار آن حضرت (حکمت ها) است که تحت عنوان نهج البلاغه گردآوری شده و در قرن چهارم، توسط یکی از علمای بزرگ به نام سیّد رضی (395 406 ق) تنظیم گردیده است.

نخستین همسر امیرالمؤمنین علی (ع) که 9 سال تمام، تنها همسر امام به حساب می آمد، حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام بود.
بعد از شهادت او، امام چند بار دیگر ازدواج فرمود که نام همسرانش از این قرار است: امامة دختر ابوالعاص، اسماء دختر عمیس، فاطمه کلابیه، معروف به ام البنین، ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی، خولة دختر ، جعفر بن قیس، صهباء معروف به ام حبیب دختر ربیعه، لیلی دختر مسعود، محیاة دختر امرء القیس، ام شعیب مخزومیه، ، هملاء دختر مسروق نهشیله.
هنگام شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، چهار تن از همسرانش زنده بودند: امامه، ام البنین، اسماء بنت عمیس، لیلی بنت مسعود. 

فرزندان امام علی علیه السلام را 25 (و در روایات دیگر، 27، 33، یا 35) نفر دانسته‌اند، که نام برخی از آنان در تاریخ ثبت شده است:
- از حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام: حسن، حسین، محسن، زینب و ام کلثوم
- از خوله: محمد بن حنفیه
- از ام البنین: عبدالله، جعفر اکبر ، عباس و عثمان
- از ام حبیب: رقیه و عمر (دو قلو)
- از اسماء: یحیی و محمد اصغر
- از ام سعید: نفیسه، زینب صغری، رقیه صغری
- از ام شعیب مخزومیه: ام الحسن و رمله
- از هملاء: ابوبکر و عبدالله
- از امامه: محمد اوسط
- از محیاة: خدیجه، ام هانی، تمیمه، میمونه و فاطمه


شهادت ایشان پنجشنبه 11 بهمن ماه 39 خورشیدی یا 30 ژانویه 661 میلادی می باشد.

انارک نیوز - یکم اسفندماه 1399 (آدینه): جشن اسفندی (جشن آبسالان) - روز جهانی عدالت اجتماعی (20 فوریه)
2 اسفند: مراسم نتيجه آخرين تحقيقات پژوهشگران درباره کارهای كپرنيك (= کوپرنيک)به مناسبت پانصدمين سال تولد نيكلائوس كوپرنيكوس (رياضي دان و فضاشناس لهستاني 922- 851 خورشیدی) - روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه) 
3 اسفند: کودتای انگلیسی رضاخان (1299) 
4 اسفند: ولادت حضرت امام محمدتقی (ع) جوادالائمه (10 رجب 195 ه.ق برابر با ۲۳ فروردین ۱۹۰ خورشیدی) - مخالفت آیةالله سیدحسن مدرّس با لایحه نظام اجباری (1303)
5 اسفند: روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی و روز مهندس - جشن اسفندگان (سپندارمذگان) روز عشق و روز بزرگداشت زمین و بانوان - جشن برزگران
6 اسفند: تصويب قانون احداث راه ‏آهن سراسري ايران (1305)
7 اسفند (تعطیل): ولادت حضرت امام علی (ع) (13 رجب 23 سال قبل از هجرت) و آغاز اعتکاف و روز پدر -  روز وکیل مدافع - سالروز درگذشت علی اکبر دهخدا (1334 - 1255)
8 اسفند: ماه: روز بزرگداشت حکیم حاج ملا هادی سبزواری - روز امور تربیتی و تربیت اسلامی
9 اسفند: وفات حضرت زینب کبری (س) (۱۵ رجب 62 ه.ق برابر با 13 فروردین ۶۱ خورشیدی) - تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به مکه معظمه (۱۵ رجب ۲ ه.ق برابر با ۲۴ دی ۲ خورشیدی) - روز حمایت از حقوق مصرف کنندگان
10 اسفند: ورود امام خمینی به قم پس از 15 سال (1357)
11 اسفند: نخستين سرشماری تهران (1318)
12 اسفند: اعتراض مصدق ازعدم تخليه ايران به شوروی (1324) - روز جهانی حیات وحش (3 مارس)
13 اسفند: انجام سومین عملیات هوایی عراق برای نابودی نیروگاه اتمی بوشهر (۱۳۶۳)
14 اسفند: روز احسان و نیکوکاری - سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق (1345-1261)
15 اسفند: روز درختکاری
16 اسفند: قحطي در ايران هنگام جنگ جهاني اول (1296)
17 اسفند: تحصن مردم اصفهان در تلگرافخانه بر ضد ظل السلطان (1285)
18 اسفند: روز بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی - سالروز تأسیس کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور - روز جهانی زن (8 مارس)
19 اسفند: شهادت حضرت امام موسی کاظم (ع) (25 رجب 183 ه.ق برابر با ۱۴ شهریور ۱۷۸ خورشیدی) - جشن نوروز رودها
20 اسفند: روز راهیان نور - جشن گلدان
21 اسفند (تعطیل): مبعث حضرت رسول اکرم (ص) (27 رجب، 13 سال قبل از هجرت) - روز بزرگداشت نظامی گنجوی
22 اسفند: روز بزرگداشت شهدا (سالروز فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تاسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی 1358)
23 اسفند: روز همبستگي مردم ايران با مردم لبنان - روز جهانی عدد پی (14 مارس)
24 اسفند: انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي (1358)
25 اسفند: پایان سرایش شاهنامه فردوسی - روز بزرگداشت پروین اعتصامی - بمباران شیمیایی حلبچه به دست ارتش بعث عراق (1366) - روز شهردار
26 اسفند: فروردگان روز  - جشن چهارشنبه سوری (شب آخرین چهارشنبه سال)
27 اسفند: ولادت حضرت امام حسین (ع) (3 شعبان 4 ه.ق برابر با ۲۱ دی ۴ خورشیدی) و روز پاسدار - آغاز بهره ‏برداري از تلگراف در ايران (1236)
28 اسفند: ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) (4 شعبان 26 ه.ق برابر با ۲۷ اردیبهشت۲۶ خورشیدی) و روز جانباز - ستارخان و باقرخان راهی تهران (1288)
29 اسفند (تعطیل): ولادت حضرت امام زین العابدین (ع) (5 شعبان 38 ه.ق برابر با ۱۹ دی ۳۷ خورشیدی) - روز عرفه در انارک (شنبه به گورستان نمی روند) - روز ملی شدن صنعت نفت ایران (1329) - جشن پایان زمستان - روز جهانی شادی (20 مارس)
30 اسفند: آخرین روز سال کبیسه
لحظه تحویل سال 1400 هجری خورشیدی: شنبه 30 اسفند 1399 ساعت 13 و 7 دقیقه و 28 ثانیه به وقت تهران مطابق 6 شعبان 1442 ه.ق. و 20 مارس 2021 میلادی

انارک نیوز - تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع) را پانزدهم ذيحجه سال 212 هجری قمری (جمعه 20 اسفندماه 206 خورشیدی) در یکی از محله‌های نزدیک مدینه به نام صریا (که روستایی بوده که توسط امام کاظم بنا شده)  نوشته اند. پدر آن حضرت، امام محمد تقی جوادالائمه (ع) و مادرش سمانه بود. نام آن حضرت - علی - کنيه " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت "هادي" و "نقي" بود. وی را با فرزندش حسن بن علی، «امامین عسکریین» می‌خوانند. 
حضرت امام هادی (ع) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود.
مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين (= مکه و مدينه) از سوی دستگاه خلافت، به متوکل عباسی نوشت: اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد را از اين ديار بيرون بر، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است. اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است.
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای  زمان بودند، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه، از دوره حضرت رضا (ع) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند، به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع) به بعد ديگر چنين فرصت بزرگی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد.
متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع) آب بستند و زيارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند امر کرد آن حضرت را در محله عسکر در سامرا سالها نگاه دارند تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد. برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند. با اين همه در برابر شکوه و هيبت حضرت هادی (ع) هميشه بيمناک و خاشع بود  
امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود.  
از يارانش حضرت عبدالعظيم حسنی است که"نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود." از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع) و حضرت امام هادی  (ع) بود. 
حضرت هادی (ع) در 3 رجب سال 254 هجری (دوشنبه 12 تیر ماه 247 خورشیدی) به وسيله زهر به دستور معتمد عباسی به شهادت رسيد. در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود، سرانجام به خاک سپرده شد.

حضرت هادی (ع) يک زن به نام سوسن يا سليل و پنج فرزند داشته است . 1- ابومحمد حسن (ع)  (امام عسکری (ع) يازدهمين اختر تابناک ولايت و امامت است.) 2- حسين 3- سيد محمد که يک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد، جوانی بود آراسته و پرهيزگار که بسياری  گمان مي کردند مقام ولايت به وی منتقل خواهد شد. قبر مطهرش که مزار شيعيان است در نزديکی سامرا مي باشد. 4- جعفر 5- عايشه يا به نقل شادروان شيخ عباس قمي "عليه"


زادروز ایشان جمعه 20 اسفندماه 206 خورشیدی یا 10 مارس 828 میلادی و شهادت دوشنبه 12 تیر ماه 247 خورشیدی یا 2 ژوئیه 868 میلادی می باشد.

مقالات دیگر...