انارک نیوز: نیاکان باستانی ما به موارد ظریفی توجه داشته اند از جمله اگر نور را نشانه ی خیر (و خرد) و تاریکی را نشانه ی شر (و نادانی) بدانیم و اصل را بر مبارزه ی حق با باطل بدانیم به دو نام زیبا می رسیم که شب یلدا (طولانی ترین شب در نیم کره شمالی) و نوروز (آغاز بزرگ تر شدن طول روز از شب) می باشد.
در شب یلدا که پس ازاوج اقتدار شب به آغاز قوّت روز می رسیم، تا پاسی از شب جشن می گیریم تا زایش خورشید (یا مهر) و پاکی نور را ببینیم. باور می کنیم که حتی در اوج ضعف با هم سوئی و امید به فردائی بهتر، بر غم پیروز خواهیم شد و دیگری نوروز که تولد زمین و آفرینش عشق می باشد. سرما رخت بر می بندد و توان روشنگری از تاریکی نادانی جلوتر می افتد.
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکرهٔ شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند. این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
واژهٔ «یلدا» ریشهٔ سریانی دارد و بهمعنای «ولادت» و «تولد» است. منظور از تولد، زایش خورشید (مهر/ میترا) است.
جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران: ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار میمانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رختخواب روند و لختی بیاسایند.
جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شبنشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار میشود. متلگویی که نوعی شعرخوانی و داستانخوانی است در قدیم اجرا میشدهاست به این صورت که خانوادهها در این شب گرد میآمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف میکردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آیندهگویی میکنند.
خوراکیها: انار و هندوانه جزو مهم ترین ملزومات شب یلدا هستند. همچنین اجیل شب یلدا نیز در ایران طرفدار بسیاری دارد.
پیشینه: چله و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده، این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است: یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک میباشد.
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد.
روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود. خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده میپوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام میگرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز میدانستند و در جبههها رعایت میکردند و خونریزی به طور موقت متوقف میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خورروز در برابر آن میایستادند و عهد میکردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.دهم بهمن ماه آخرین "روز چلّه بزرگ" (شروع: اول دی ماه به مدت چهل روز) است و فردایش "چلّه کوچک" شروع می شود که تا پایان بهمن ماه (دوره: بیست روز) می باشد.
از هفتم بهمن تا 14 بهمن "چار چار" می باشد (چهار روز پایانی چله بزرگ و چهار روز ابتدایی چله کوچک) که معتقد بودند سردترین روزهای زمستان می باشد و پس از آن یعنی 15 بهمن به قول انارکی ها "تیوش Tivosh" در می آید و دیگر سرما به اندازه ای نخواهد بود که برف روی زمین بنشیند و به قولی "زمین نفس می کشد."!
چلّه، در آغاز زمستان (دى ماه)، هریك متشكل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و كوچك (بیست روز) است.
نظام گاهشمارى مبتنى بر چلّه و اجزاى آن (شامل اهمن و بهمن، چارچار و مانند آن) مجموعه سه ماهیت اسطورهاى، گاهشمارانه و فرهنگ عامه است. از دید اسطورهاى، چلّه و مهمترین تظاهر آیینى آن در دوران گذشته، یعنى سده یا جشن سده (در آغاز شامگاه ۱۰ بهمن)، آیین هایى براى تقدیس خورشید بودهاند.
در فرهنگ عامه پشت سرگذاشتن چلّهها و از آن میان چلّه زمستان بهعنوان سختترین هنگام سال (آغاز آن شب چلّه نامیده میشود)، با آداب خاصى همراه است.
چلّه زمستان به همراه چند موقعیت دیگر (شامل سده، چارچار، سرما پیرزن و...)، عملا تمامى فصل زمستان را میپوشاند.
چلّه زمستان از اول دى آغاز میشود كه شب قبل از آن، شب چلّه، واجد آیین هاى بسیارى در ایران است. چلّه بزرگ تا دهم بهمن به طول میانجامد كه پایان آن با جشن سده گرامى داشته میشود. دوره برخورد چلّههاى بزرگ و كوچك (بهعبارت دیگر، روزهاى پایانى چلّه بزرگ و روزهاى نخستین چلّه كوچك) چارچار نامیده میشود كه احتمالا مخفف چهارچهار (چهار روز پایانى چلّه بزرگ و چهار روز اول چلّه كوچك) است و در اين هشت روز سردي هوا به آخرين حد خود ميرسد؛ چون دو چله در حال مشاجره با هم هستند و به هم گوشه و کنايه ميزنند و چله کوچک ميگويد اگر من به اندازه تو عمر داشتم همه پيرزنهاي کنار اجاق و همه ميشهاي لاغر و مريض دنبال گله را از سرما سیاه و کبود، نابود ميکردم. پایان چلّه كوچك (اول اسفند) را روز جشن مادرِ زمین دانسته اند. ظاهرآ این جشن همان است كه ابوریحان بیرونى آن را اسفندارمذ ذكر كرده و البته آن را روز پنجم اسفند دانسته است. پنج روز اختلاف بین برگزارى جشن اسفندارمذ در روزهاى مورد نظر ابوریحان بیرونى ناشى از اختلاف پنج روز سال در دو گاهشمارى رسمى ایران در دوره ساسانى است.
در گذشته هریك از شبهاى آغاز چلّه بزرگ و كوچك آداب خاص خود را داشته، اما امروزه در ایران تمامى این آداب حول شب آغاز چلّه بزرگ (شب چلّه) متمركز است.
از پایان چلّه كوچك تا هنگام نوروز در بخشهاى مختلف ایران دورههاى زمانى گوناگونى وجود دارد كه فصل مشترك همه آنها پر كردن روزهاى باقى مانده بین اسفند تا حوالى نوروز است. بر اساس یك داستان، اهمن و بهمن فرزندان سرما پیرزن هستند. اهمن (از ۱ تا ۱۰ اسفند ماه) و بهمن (از ۱۱ تا 20 اسفند ماه). در این بیست روز ممکن است آنقدر بارندگی زیاد باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند.
در ایام اهمن و بهمن، شعری که قدیمی ها می خواندند: اهمن وبهمن، آرد كن صدمن، روغن بیار ده من، هیزم بکن خرمن، عهده همه بامن
از بیستم تا بیست و پنجم آن، سیاه بهار نام دارد و بارندگی در شبها بسیار زیاد است. شعری هم که قدیمی ها می خوانند: سیاه بهار شب ببار و روز بکار
پنج روز آخر هم سرماپیرزن نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد که قدیمی ها، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مُهرههای آن به زمین می ريزد.