انارک نیوز - خلاصه: این داستان درباره سفر عمونوروز به دنیایی تاریک و مرموز است، جایی پر از معماهای ترسناک و سایههای شیطانی. او در این جهان مملو از زشتی و نفرت، با دیو ترسناک درون مواجه میشود، دیویی که درون او را میخورد و زشتیها، خشم و ترس را در دلش کاشتن میکند. این دیو، نماد تاریکی داخلی و نبرد با شیطان درون است، و تلاش میکند عمونوروز را در عمق تاریکی و ویرانی غرق کند. در ادامه، فضای داستان با توصیفاتی از موجودات اهریمنی، هیولاهای نفرت و دردی که در تاریکی مخفی شدهاند، پر میشود و هر چه جلوتر میرود، عمونوروز درگیر کابوسهای بزرگتر و مخوفتر میگردد. در نهایت، این مکان مرموز و تاریک، به عنوان جایی بیرحم و مخوف نشان داده میشود که در آن، تنها راه نجات یا غرق شدن در آن است، و هر کسی وارد آن شود، یا هرگز بیرون نمیآید یا در پایان در تاریکی محو میشود.
در پس دیوارهای تاریک، سایههایی بیپایان و ترسناک در کمین و آماده برای شکار روح و جان بیپناه همچون هیولاهایی متعفن از انبوه تاریکی سر بر میآوردند. این هیولاها نه تنها از زشتترین و مخوفترین تصاویر ساخته شده بودند بلکه مفاهیم ترسناکترین و ژرفترین ترس های درون را در بر میگرفتند، ترس از فنا و نیستی، ترس از فراموشی و ناپیدایی، ترس از تنهایی و بیهمدمی، ترس از تنهایی مطلق، ترس از نداشتن هدف برای ادامه زندگی و زشتخویی هاییهایی که در ذات هر انسانی است، پنهان مانده، اما با دیدن آن در آستانه نابودی، بیدار میشدند.در اعماق این سیاهی، انسان در برابر خودش، در مقابل ترسهای بیانتهای درونی، تنها و بیپناه باقی میماند. همچنین درون هر انسان، ترسی عجیب و عمیق از زشتی و ناپاکی، ترس از دست دادن کنترل و ترس از فاش شدن نکبتهای پنهان نهفته است. آن زشتیهای جمعشده در دلها همانند هیولاهای غولپیکر و زشت در کمین نشستهاند و لحظهای که به ضعف میافتد با غل زدن چرک های زخم و نفرت بیرون میجهند و روح را در تاریکی میغلتانند.