شوخی با غزلی از حافظ شیراز ( رجا )

انارک نیوز: 
پول میرود زدستم بازاریان خدا را
یکدم نظرنمایید جیب من گدا را 

کشتی ما شکسته دربحر زندگانی
کس کو کمک رساندمارا به اشکارا

ده روزدورگردون گردیده دل پرازخون
ماندیم به حسرت و اه دیدار اشنا را

یارب سلامتی ده تا خویش را بداریم
زیرا دوا و دکتر کی میکند مدارا ?

خوش گفت هاتفم دوش ارامش دوگیتی
جز اسکناس چه باشد بیمار را مداوا

خوبان به حلقه ما یک پارچه درجنونند
چون انتظار باشد مجنون بینوا را

هنگام تنگدستی دست میکشی زهستی
کین ره کشد به پایان افسانه شما را

ساقی به باده گفتی غم از بدن بر اید
افسوس اثرندارد اب روی سنگ خارا

در کوی پولداران ما را گذر ندادند
تغییر ده خدایا رسم بد قضا را

گویی کفایت امد از بازی زمانه
یک لقمه نان خالی بی منت این رجارا