هفته نامه صدا: همان گونه که ویلیام شوکراس می گوید نام صادق خلخالی از زمانی سر زبان ها افتاد که چند شبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی امرای ارتش شاهنشاهی در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شدند. ژنرال ها را به پشت بام مدرسه بردند و دستور دادند سینه کش بر زمین دراز بکشند و دست هایشان را به دو طرف باز کنند، آن گاه آنها را تیرباران کردند. در روزهای بعد جمع دیگری از افسران عالی رتبه دوره شاه پس از محاکمه هایی سریع اعدام شدند.
صادق خلخالی مردی بود که حکم این اعدام ها را اعلام می کرد اما این وقایع، آغاز راهی بود که شیخ محمدصادق خلخالی در آن قرار داشت. او این رویه خود را در کردستان، ایلام، کرمانشاه و گنبد کاووس هم پی گرفت و با همین جدیت و قطعیت به جنگ قاچاقچیان مواد مخدر نیز رفت.
خلخالی که بود؟
خلخالی به خاطر ارتباطاتش با گروه فداییان اسلام در زمان پهلوی زندانی و حبس و تبعید شده بود. شروع فعالیت های سیاسی آقای خلخالی، از زمان تبعید امام خمینی بود. وی در همان سال تبعید امام، به زندان افتاد.
بعد از آزادی یک سال به انارک یزد و دو سال به رودبار تبعید شد.
او بعد از پایان سال های تبعید تا شهادت آقامصطفی، در مقابله با حکومت پهلوی به نوبه خود نقشی موثر را بازی کرد. بارها از طرف حکومت پهلوی به شهرهای مختلف تبعید شد. چهار ماه به رفسنجان، دو ماه به لار، چهار ماه به بانه و چهار ماه به بندر لنگه.
پس از آن که امام به فرانسه هجرت کرد وی بیست روز در نوفل لوشاتو ماند. اما پیش از بازگشت امام، به ایران بازگشت. او از جمله چهره هایی است که روز دوازدهم بهمن چشم انتظار دیدن امام در مدرسه رفاه بودند. مرحوم مرتضایی فر، وزیر شعار، روایت جالبی از بی قراری و شعف خلخالی دارد.
ظاهرا در گزارشی که دهه فجر در سال 86 از تلویزیون پخش شده، مرحوم مرتضایی فر در آن برنامه چنین گفته بود: «... ساعت از هشت شب گذشته بود که حضرت امام تشریف آوردند و همه ما از خوشحالی اشک شوق می ریختیم و صلوات می فرستادیم؛ اما آیت الله خلخالی که بیش از همه از دیدن امام و سلامت کامل ایشان خوشحال شده و به وجد آمده بودند، ناخودآگاه با همان عبا و عمامه شروع کرد به رقصیدن جلوی امام! و امام هم از کار ایشان به شدت خنده شان گرفت و همین موضوع، فضای کل مدرسه رفاه را عوض و شاد کرد». اما این شادی آغاز کار خلخالی برای انقلاب اسلامی بود. او تا زمانی که از سوی امام خمینی به سمت حاکم شرع منصوب شد، مدرسه رفاه را ترک نکرد.
حاکمیت شرع: همه چیز با یک حکم شروع شد: «بسمه تعالی، بیست و ششم ربیع الاول 1399 مطابق با بیست و چهارم بهمن ماه 57، جناب حجت الاسلام آقای شیخ صادق خلخالی دامت افاضه. به جنابعالی ماموریت داده می شود تا در دادگاهی که برای محاکمه متهمین و زندانیان تشکیل می شود حضور به هم رسانده و پس از تمامیت مقدمات محاکمه با موازین شرعیه حکم شرعی صادر کنید. روح الله الموسوی الخمینی»
وی در خاطراتش در مورد نحوه انتخاب خود به عنوان حاکم شرع می نویسد: «خدا شاهد است که ما برای تصدی این مقام کوچکترین تلاشی نکردیم و حتی تا زمانی که به من ابلاغ شد از آن اطلاعی نداشتم. آقا سید روح الله خمینی با شناختی که از روحیه انقلابی من داشتند، عصر روز 24 بهمن 57 مرا به دفترشان احضار کردند و فرمودند: این حکم را به نام شما نوشته ام. حقیر پس از دیدن حکم به حضورشان عرض کردم: آقا این حکم سنگین است. فرمودند: برای شما سنگین نیست. گفتم مخالفین و وابستگان به طاغوتیان علیه من تبلیغ می کنند. آقا فرمود: من پشتیبان شما هستم و بالاخره باید این حکم را به کسی بدهم که به او اطمینان داشته باشم.»
خلخالی در پاسخ مخالفان به اعدام ها، آنها را به خمینی ارجاع می داد: «هر کس مقابل شما ایستاد، همین طور یقه اش را می گیری و کنارش می اندازی. من با اتکا به همین حمایت های جدی کار خودم را ادامه می دادم و به آنها می گفتم امام فهمیده حکم را به چه کسی بدهد و من یک قدم از انجام وظیفه ام عقب نشینی نمی کنم.»
اما ابراهیم یزدی از اعضای شورای انقلاب معتقد است که خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تایید کرد، اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت. به هر حال با حکم امام محاکمه های سران رژیم شاه آغاز شد و شماری از مهمترین و معروف ترین مهره های رژیم سابق توسط خلخالی اعدام شدند. اما این اعدام ها از کجا آغاز شد؟ آغاز اعدام ها در مدرسه رفاه: سال ها پیش خلخالی در گفت و گو با صادق صبا به بی بی سی گفته است که شمار احکامی که صادر کرده، از دستش در رفته است. در همان مصاحبه، با اشاره به حکم امام، می گوید: «معلوم می شود من صلاحیت صدور حکم شرعی را دارم. هیچ جایی امام خمینی اعتراضی به من نکرده است...»
اما اولین کسانی که در دادگاه او محکوم به اعدام شدند، عبارتند از: ارتشبد نصیری رییس ساواک، سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران، ناجی فرماندار نظامی اصفهان، خسروداد فرمانده هوانیروز و 20 تن دیگر که در شب 24 بهمن ماه 1357 در پشت بام مدرسه رفاه تهران تیرباران شدند. اما شاید هیچ حکم اعدامی نظیر حکم اعدام هویدا پرحرف و حدیث نباشد؛ هم به این دلیل که او مهمترین و بلندپایه ترین مقام اعدام شده توسط حاکم شرع انقلاب اسلامی است و هم اینکه نحوه اعدام او بعد از قریب به چهار دهه هنوز به درستی روشن نیست.
اعدام هویدا: عباس میلانی نویسنده کتاب معمای هویدا و اپوزیسیون خارج از کشور درباره نحوه صدور و اجرای حکم هویدا مطالبی را طرح کرده که هم صادق خلخالی و هم هادی غفاری به آن پاسخ داده اند. او مدعی است هویدا را هادی غفاری، از حاضران در دادگاه انقلاب، اعدام کرده؛ در همان تنفس بین جلسات دادگاه.
غفاری در این باره در مصاحبه ای که با «شرق» داشت، می گوید: «وقتی دادگاه تمام شد، ما بیرون آمدیم. حکم به هویدا اعلام شد و او را بردند. نفهمیدم کجا رفتند. هر کس غیر از این می گوید، مطلع نیست».
خلخالی بعد از آن در مصاحبه ای که فیاض زاهد و روزبه میرابراهیمی برای روزنامه اعتماد انجام دادند، درباره اعدام هویدا می گوید: «خب، من این طور بودم که هویدا و غیرهویدا در نظر من در دادگاه هیچ گونه ارزشی نداشت. هویدا هم اصرار می کرد که به من اجازه بدهید 25 سال تاریخ ایران را بنویسم و من هم گفتم خب، چرا نمی نویسی، بنویس این قلم و این هم کاغذ!»
خلخالی حکم اعدام حبیب القائیان، از سرمایه داران بزرگ قبل از انقلاب را هم صادر کرده است. القائیان، معروف به حاج حبیب، از جمله یهودی های متمولی بود که به اتهام فعالیت های اقتصادی در اسراییل، در تاریخ 19 اردیبهشت 58، به اعدام محکوم شد.
البته خلخالی به واسطه اعدام هویدا شهرت بیشتری به هم زد و بسیار شناخته شده تر از دیگر پیروان سرسخت انقلاب در سال های نخستین پس از پیروزی شد. چرا که او تا آخرین روزهای زندگی از اجرای حکم اعدام هویدا، بیش از همه احکامی که صادر کرده بود، به خود می بالید.
خود خلخالی درباره محاکمه نخست وزیر شاه می گوید: «پس از تشکیل جلسه محاکمه هویدا و انجام دفاعیات او و صدور حکم اعدام هویدا در حالی که عرق می ریخت، گفت: حضرت خلخالی! من نمی گویم مرا اعدام نکنید؛ ولی خواهش می کنم به مدت دو ماه اعدام مرا به تاخیر بیندازید. دولت موقت به من وعده داده است. من گفتم: اصل تفکیک قوای ثلاثه: مقننه و قضاییه و مجریه را دولت موقت هم قبول دارد.خلاصه هرچه او اصرار کرد، من قبول نکردم و گفتم وصیت خود را بنویس! او گفت: حضرت خلخالی! یک میلیارد دلار به شما می دهم تا شما اعدامم را دو ماه به عقب بیندازید. گفتم: من نمی توانم در پیشگاه ملت ایران، جوابگوی تاخیر محاکمه و اعدام شما باشم. هویدا گفت: سلام مرا به مادرم برسانید، و بگویید به دیدن من بیاید؛ چون او علاقه زیادی به من دارد و غیر از من کسی را ندارد. گفتم: مادران زیادی بودند که گریه می کردند، ولی نتوانستند عزیزان خود را قبل از اعدام ببینند؛ ولی ما هرچه گشتیم تا مادر هویدا را به دیدن پسرش ببریم او در دسترس نبود. هویدا حاضر به نوشتن وصیت نشد تا شاید دستور اعدام او به تاخیر افتاد و همین را فرجه حساب می کرد و شاید تصور می کرد، دستی از غیب برای نجات او بیرون بیاید؛ ولی چاره ای نداشتیم و سرانجام حکم را اجرا کردیم.»
اجرای پرحرف و حدیث حکم اعدام هویدا تنها اقدام جنجالی خلخالی نیست. بلکه او قبور ناصرالدین شاه قاجار و رضاشاه پهلوی به همراه دو نخست وزیر محمدرضا شاه را با خاک یکسان کرد.
تخریب قبور خانواده پهلوی: خلخالی درباره تخریب مقبره رضاشاه در شهر ری می گوید: «با تخریب این مقبره، روحیه خدایی در مردم زنده شد و برعکس، بین طرفداران سلطنت و دودمان پهلوی، ایجاد یاس و نومیدی کرد... ما شنیدیم که شاه در قاهر، پس از باخبر شدن از تخریب مقبره، دیگر نتوانست روی پای خود بایستد و ناچار شدند او را یکسره به بیمارستان ببرند و سرطان او شروع به فعالیت کرد و سرانجام، به همین مرض از دنیا رفت. شاه وقتی مرد، من خدمت حضرت امام رفتم، جریان را عرض کردم و گفتم: من دلم می خواست که شاه در نبرد کشته شود، نه در ذلت. امام هم قبول کرد. این احتمال نیز وجود داشت که اگر مقبره بر جای خود باقی بماند، در طول سالیان دراز و در آینده به مزار تبدیل شود.
ما به چشم خود دیده بودیم که مردم ساده لوح، پس از زیارت حضرت عبدالعظیم، بر مقبره ناصرالدین شاه هم فاتحه می خواندند. البته، ما دست به کار شدیم و دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدین شاه را بکنند تا اثری از مقبره او کنار حضرت عبدالعظیم نمانده باشد. ما نه تنها قبر رضاخان را با خاک یکسان کردیم، بلکه قبر علیرضا پهلوی و فضل الله خان زاهدی، عامل کودتای 28 مرداد و حسنعلی منصور، امضاکننده قرارداد کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران نظامی آمریکا و ده ها نفر دیگر از سردمداران فساد را نیز نابود کردیم.»
خلخالی درباره مخالفت هایی که با تخریب مقبره رضاشاه شد می گوید: «بنی صدر دست بردار نبود و در هر فرصتی، اینجا و آنجا، پشت سر ما حرف می زد. او از همان اول می گفت که: خلخالی قاتل است، نه قاطع! اما، امام امت، خمینی کبیر، بیان داشت که کارهای خلخالی در رابطه با تخریب مقبره پهلوی، خیلی خوب و به جا بوده است. همین بیانات امام، موجب شد که دهن ها بسته شود و دیگر، کسی در این باره پشت سر ما حرف نزند».مناصب دیگر: شیخ محمدصادق خلخالی پس از اینکه از کار اعدام سران و وابستگان رژیم شاه خلاصی یافت، تابستان 58 به عنوان حاکم شرع راهی کردستان شد و چندین نفر را آنجا اعدام کرد که اعتراض دولت موقت نهایتا منجر به دخالت هیئت حسن نیت شد. خلخالی پاییز 58 برای سرکوب ناآرامی ها راهی گنبد شد و آنجا حکم اعدام 94 نفر را صادر کرد. اما در زمستان 58 آفتاب توفیق خلخالی غروب کرد. چه اینکه از اولین اقدامات شهید بهشتی در آغاز ریاستش به عنوان رییس قوه قضاییه در اسفند 58 برکناری خلخالی بود.
او با عملکرد خلخالی مخالف بود و درباره وی می گفت: «من بساط این گونه دادگاه ها را جمع خواهم کرد.» خلخالی سپس در اسفند ماه 1360 سرپرست کمیته مبارزه با مواد مخدر شد و به محاکمه و اعدام کسانی که در قاچاق و توزیع مواد مخدر دست داشتند مبادرت ورزید. روزنامه انقلاب اسلامی در شماره 20 خرداد 1359 نظرات صادق خلخالی را در ستون «مسئولان از خود انتقاد می کنند» منتشر کرد که در آن سرپرست سابق دادگاه های انقلاب و سرپرست وقت مبارزه با مواد مخدر در نقد خود گفت که در دادگاه های انقلاب کوتاه آمده است.
خلخالی در آن یادداشت کوتاه می نویسد: «بارها خدمت امام عرض کرده ام و با رییس جمهور هم در میان گذاشته ام که بعضی مواقع از جمله در دادگاه های انقلاب و در اوایل پیروزی انقلاب کوتاه آمده ام؛ بدین معنی آنچنان که می بایست و به حق هم می بایست با جنایتکاران طاغوتی عمل شود، عمل نشده چرا که متهم حقش اعدام بوده و می بایست اعدام هم شود ولی خب... نکرده ایم و این از گناهان من است و خداوند ممکن است از این گناه من گذشت نکند.»
این اعتماد به نفس خلخالی اگرچه تا آخرین روزها با او بود، اما نمی توانست مورد تایید حاکمان انقلابی باشد. در اواخر سال 58 جمع بندی ای در نظام نوپای اسلامی وجود داشت که خلخالی دیگر نباید در هیئت حاکمه و قضاییه جایی داشته باشد.
ماجرای استعفای خلخالی: خلخالی در کتاب خاطرات خود به شرح استعفای خود از این مقام می پردازد و در آن از درگیری میان خود و دکتر یزدی سخن به میان می آورد. وی در این کتاب علت این واقعه را مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی در رابطه با صدور غیابی حکم اعدام شاه، فرح، فریده دیبا، اشرف، غلامرضا پهلوی، اویسی، ولیان، بختیار، شریف امامی و دیگر سرسپردگان متواری رژیم سابق و تکذیب این مساله از سوی دکتر یزدی، وزیر امور خارجه وقت بیان کرده است.اما بر اساس نقل قول های مخالفین داستان به شکلی متفاوت پیش رفته است؛ در یکی از این روایات بیان شده است؛ «در اواخر سال 1358 شمسی آقایان ابوالقاسم خزعلی، شیخ محمد یزدی، محمدرضا مهدوی کنی و محمد امامی کاشانی در اعتراض به رویه شیخ صادق خلخالی در مقام حاکم شرع و رییس دادگاه انقلاب محرمانه به دیدن امام خمینی می روند و خواستار عزل خلخالی از سمت حاکم شرع می شوند.
این جمع قبل از دیدار با امام خمینی تعهد می کنند که اگر خلخالی برکنار نشد، به طور علنی اعتراض کنند و حتی از مناصب حکومتی خود استعفا دهند. این افراد نسبت به اعدام های بی رویه و عدم رعایت جوانب شرعی در محاکمات جنجالی شیخ صادق خلخالی معترض بودند. با شنیدن توضیحات این افراد، امام خمینی دستور برکناری آیت الله خلخالی را می دهد و حتی دستور می دهد که تصاویر خلخالی با ابشان هم از صدا و سیما پخش نشود.»
برکناری از مناصب قضایی: اما علی رازینی رییس پیشین دادگاه ویژه روحانیت درباره نحوه برکناری خلخالی از مناصب قضایی می گوید: «مرحوم آیت الله خلخالی در اوایل پیروزی انقلاب از جانب امام مسئولیت قضاوت داشتند و پرونده هایی راجع به مسئولین نظام گذشته را رسیدگی کردند. بعد هم این مسئولیت ادامه یافت و در نهایت مسئولیت پرونده های مواد مخدر را برعهده داشتند که در آن ها یک مقداری میزان حضورشان گسترش پیدا کرد و به شهرستان ها رفتند و اقدامات جنجالی ای رخ داد.
در کار باعجله و پرسرعت معمولا ممکن است اشتباهاتی رخ بدهد که بازتاب برخی از آن ها خدمت امام رسید و ایشان که معتقد به دقت بیشتری در مسئله اعدام ها بودند در سال 59 آقای خلخالی را برکنار کردند.
یعنی آقای خلخالی تنها در سال های 57، 58 و 59 در مسئولیت های قضایی حضور داشتند و بعد از آن نه رایی داده اند و نه جایی دخالتی کرده اند. آقای خلخالی کاملا منعزل از مسائل قضایی بودند و پس از برکناری ایشان، دستگاه قضایی تحت مسئولیت دادستان کل انقلاب یعنی شهید قدوسی بود. حتی پرونده هایی که دست آقای خلخالی بود از ایشان گرفته و به سایر قضات داده شد.
پس مرحوم آقای خلخالی از سال 60 به بعد هیچ مسئولیت قضایی نداشتند و کل تحرک ایشان در مسائل قضایی که عمدتا مربوط به سران نظام گذشته، مسائل فئودال ها و زمین خوارها و بعد هم مواد مخدر بود، در همین سه سال بود و پس از آن حضوری در فعالیت های قضایی نداشتند. شخص امام ایشان را برکنار کرده بودند. البته ایشان خدماتی داشتند و این برکناری به عنوان برخورد قضایی نبود. امام به دلیل شجاعت و قاطعیتی که در آقای خلخالی بود ابتدا برای ایشان حکم دادند و بعد از اینکه دیدند دقت کافی در روند رسیدگی نیست، مصلحت دیدند که مسئولیت را از ایشان بگیرند.
گفت و گو با نیویورک تایمز: جان برنز در دورانی که خلخالی هیچ گونه مسئولیتی در جمهوری اسلامی نداشت، به دیدار او رفت و گزارشی از این دیدار را در روزنامه نیویورک تایمز منتشر کرد. برنز در گزارش خود می نویسد: «وقتی صحبت به اعدام های اوایل انقلاب کشیده شد، آیت الله خلخالی دوباره هیجان زده شد، دسته های صندلی را فشار داد و کمی جا به جا شد.
می گفت هیچ چیز- «دقیقا هیچ چیز!»- اشتباه نبوده و هیچ کدام از تصمیمات آن زمان خود را اشتباه نمی داند. برخلاف گزارش های غرب، وی می گوید که او شخصا دستور اعدام «حدود 100 نفر» را داده و حکم بقیه را به قضای های زیردست خود سپرده است.
از او پرسیده شد که آیا حقیقت دارد که وی همه اعدامیان آن سال ها را دوباره اعدام می کند اگر «بار دیگر روی زمین راه بروند؟» وی جواب داد: «خب، آنها که دیگر نمی توانند روی زمین راه بروند، می توانند؟ ولی اگر می توانستند، بله، من دوباره همه آنها را اعدام می کردم، به خصوص هویدا را. او ایران را به آمریکا فروخت.»اشاره او به امیرعباس هویدا، نخست وزیر 13 ساله ایران در زمان شاه بود. هویدا با سیاست هایی که رفاه و امکانات آموزشی را گسترش می دادند به شدت موافق بود، درست همان طور که به اتحاد با آمریکا اعتقاد داشت. بعد از سال ها تدریس در قم، آیت الله خلخالی بیش از پیش معتقد است که روش هایش برای مقابله با دشمنان نظام اسلامی درست بوده است: «یادتان باشد که انقلاب شده بود و زمانی برای تفکر و اندیشه باقی نمانده بود. اگر ما آنها را اعدام نمی کردیم، روز بعدش آنها ما را اعدام می کردند. خود شما غربی ها هم در نورنبرگ دادگاه تشکیل دادید و نازی ها را اعدام کردید. من تفاوتی بین این دو نمی بینم.»
کمی بعد گفت: «در روز آخرت، هنگامی که من در مقابل خدا قرار می گیرم، به خاطر همه اعمالم در دنیا مورد مواخذه قرار خواهم گرفت و من مطمئن هستم هیچ سوالی در مورد اعدام ها از من نخواهد شد، حتی یک سوال.»
مرگ خلخالی: خلخالی در سال های پایانی عمر خود به سمت انزوا رفت؛ او به مرور منتقدین بسیار زیادی هم پیدا کرد هر چند در جواب مخالفان خود می گوید ذره ای از کارهایی که کردم پشیمان نیستم و اگر به قبل برگردم این کارها را تکرار می کنم. او در اواخر سال های زندگی اش کتابی تحت عنوان ایام انزوا که شرح حال خودش بود را نوشت.
خلخالی مدت ها به بیماری پارکینسون مبتلا بود تا اینکه به دلیل ناراحتی قلبی و در 77 سالگی چشم از جهان فروبست. روزنامه نیویورک تایمز درست در روز مرگ او گزارشی براساس خاطرات او منتشر کرد، کتاب خاطراتی که در سال 2000 منتشر شد. نیویورک تایمز نوشت: «او هنوز هم معتقد است در حق هیچ یک از آنهایی که او در کسری از ثانیه اعدام کرده، اجحافی نشده است. او معتقد است همین حالا هم اگر هر یک از آنها زنده بودند، او دوباره اعدامشان می کرد.
بیش از دو دهه از لحظه ای که امیرعباس هویدا را اعدام کرد گذشته است و او هنوز و همچنان درست مثل همان روز محاکمه از آن نخست وزیر کینه به دل دارد و تحقیرش می کند. او از جسد هویدا هم نمی گذرد و در کتاب خاطراتش شرحی بر آن می نویسد. او در جای جای خاطراتش از اینکه روز مرجع تعیین صلاحیت مرگ یا زندگی آدم ها بوده به خود می بالد.
او از لحظه هایی می گوید که نگران کاهش اعدام ها بود و فکر می کرد آن قدر که باید با مرگ دشمنان اسلام را نترسانده است. او هرگز نه در خاطراتش و نه در گفت و گوهایش علاقه ای نداشت به اینکه این قدرت در اختیار او گذاشته شده است اشاره کند. قاضی اعدام معتقد بود این احکام و حکم مرگ هایی که او صادر می کند همگی نشان از قاطعیت او در انتقام گیری از دشمنان اسلام دارد و بس. و شاید همین روحیه بود که به او ابعادی افسانه ای بخشیده است، مردی که در جاده ها هم دست از اعدام بر نمی داشت.
اتمام حجت امام با خلخالی: شیخ الشریعه در گفت و گویی که با وب سایت جماران انجام داد، گفت: «منتظری روز دوم پیروزی انقلاب، آذری قمی را به عنوان حاکم شرع معرفی کرد، وقتی پرونده 4 ژنرال اول را برای او آوردند، گفت من باید پرونده ها را بررسی کنم. خلخالی گفت آذری یک شپش را هم نمی تواند بکشد. فلذا حکم را به خلخالی دادند و او به جای 4 نفر، 8 نفر را اعدام کرد. امام به او پیام داد: «من تعارف ندارم. اگر به جای چهار نفر، پنج نفر را اعدام کنی، نفر ششمی که اعدام می شود، خودت هستی!»
اجرای حکم خلخالی در مکزیک: شیخ صادق خلخالی خرداد 1358 در برنامه ای که به مناسبت سالگرد شهادت فداییان اسلام برگزار می شد، در مورد برنامه های دادگاه های انقلاب گفت: «من حکم اعدام شاه را صادر کردم و به فداییان اسلام گفته ام که شاه را هرکجا که باشد، به سزای عمل خود برسانند و انتقام ملت ایران را از این خائن بگیرند. اکنون گروهی از این فداییان در جست و جوی این مرد خائن به باهاما رفته اند و از آنجا به مکزیکو خواهندرفت تا حکم اعدام را اجرا کنند.»
برکناری خلخالی توسط بهشتی: فرشاد مومنی در گفت و گویی که تیرماه 14391 با وب سایت عصر ایران انجام داد درباره رابطه شهید بهشتی با صادق خلخالی می گوید: «شهید بهشتی وقتی مسئولیت قوه قضاییه را برعهده گرفت، یکی از اولین اقداماتش برکناری خلخالی بود و همین باعث شد که خلخالی در مجلس، موضع گیری های تندی علیه شهید بهشتی داشته باشد و شاید هم بتوان گفت به گونه ای انفعالی، در زمره فراکسیون مخالفان حزب جمهوری اسلامی طرفداران بنی صدر درآمد؛ بدون اینکه ضرورتا باوری به صلاحیت بنی صدر داشته باشد.»
تذکر عبدخدایی به خلخالی: محمدمهدی عبدخدایی در گفت و گویی که آذرماه 1391 با وب سایت تاریخ ایرانی انجام داده می گوید: «تصمیم گرفتیم فداییان اسلام را تشکیل دهیم؛ به خصوص در شرایطی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، آقای خلخالی اعلام کرد که فداییان اسلام را دوباره زنده می کند. من با آقای خلخالی ملاقات کردم، به ایشان گفتم ما نواب صفوی می خواهیم با 25 سال تکامل و آن در وجود امام متبلور است، متاسفانه شما نواب صفوی 25 سال پیش از او هم نیستید، لذا شما شایستگی رهبری فداییان اسلام را ندارید.» دفاع پسر از پدر: شش سال پیش مهدی صادقی، فرزند ارشد شیخ صادق خلخالی در گفت و گویی مفصل با وب سایت انتخاب به شرح محاکمات جنجالی پدرش پرداخت. صادقی در مورد آغاز اعدام ها می گوید: «در اولین محاکمه چهار نفر از جمله ارتشبد نصیری و خسروداد به اعدام محکوم و در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شدند.
از این پس آیت الله خلخالی به عنوان یک شخصیت جنجالی با عزمی آهنین مطرح شد. به دستور ایشان از کلیه محاکمات فیلمبرداری شد. این محاکمات به صورت علنی بود و جمع کثیری در این محاکمات شرکت می کردند. محاکمات آقای خلخالی با انعکاس شدیدی ادامه داشت. حتی یک بار آقای خلخالی در مورد اعتراض به محاکمات، با آیت الله خمینی ملاقات حضوری داشتند و ایشان گفته بودند که ما حرف خودمان را می زنیم، شما با قاطعیت کار خودتان را ادامه بدهید.»
صادقی علاوه بر وجوه اقتدارآمیز خلخالی به وجود منعطف او نیز اشاره هایی می کند و در مورد رعایت عدالت توسط پدرش هم می گوید: «درخصوص محکومیت رضا پهلوی از آقای خلخالی سوال شد، ایشان گفت او نوجوان است و جرمی مرتکب نشده است. حتی شخصی که ظاهرا برادر رضاشاه بود را دستگیر کرده و نزد آقای خلخالی آوردند. ایشان گفت فورا او را آزاد کنید و به محل اقامتش برگردانید.» مهدی صادقی در بخش دیگری از این گفت و گو به دفاع گروه های چپ گرا از محاکمه های خلخالی و لزوم تداوم آن پس از اعدام هویدا نیز اشاره می کند.
حمایت کیانوری از خلخالی: مشی سیاسی و دیدگاه های حزب توده ایران بر شالوده چه درک و تحلیلی استوار است؟ جلسات هفتگی «پرسش و پاسخ» که اوایل انقلاب با شرکت نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران تشکیل م شد، بر محور این سوال، سیاست حزب را در عرصه روز می کاوید، حرکت های تاکتیکی و استراتژیک آن را تفسیر و تشریح می کرد و سپس گزارش کامل این جلسات پیاده و به صورت جزوات «پرسش و پاسخ» منتشر می شد.
یکی از سوالات شماره پنجم جزوه «پرسش و پاسخ» شماره بهمن ماه 1358 تکرار سوالی است که در شماره سی و ششم نشریه «کار» آمده است: حزب توده ایران به شیخ صادق خلخالی در هر نقطه ای که کاندیداتوری خود را اعلام کند، رای خواهدداد. این چگونه پدیده ای است که کاندیدای یک حزب دو تن از اعضای حزب را اعدام کند؟
نورالدین کیانوری در بخشی از پاسخ مفصل خود به این پرسش ضمن اشاره به روش برخورد لنین با تروتسکی می گوید: «خلخالی خدمات پرارزشی در زمینه قلع و قمع ضدانقلاب، جنایتکاران و سرسپردگان رژیم گذشته دارد. ما زمانی گفتیم به خلخالی رای می دهیم که کار او، به عنوان دادستان کل انقلاب، دارای جنبه های مثبت فراوانی بود. خلخالی در کردستان دچار اشتباهی جدی شد. ولی اشتباه او در کردستان و حتی اشتباهات یا خطاهای جدی تر احتمالی در آینده، نمی تواند روی خدمات او در دشوارترین مرحله انقلاب خط بطلان بکشد. خلخالی باز هم می تواند و ممکن است در دوره دیگری، نقش مثبتی بازی کند.» نورالدین کیانوری در پایان ادعای نشریه «کار» را از اساس مخدوش اعلام می کند.
خلخالی به روایت غفاری: هادی غفاری در مجموعه برنامه «خشت خام» و در گفت و گو با وب سایت تاریخ آنلاین می گوید: «در همان دادگاه هویدا من فقط مستمع هستم، فقط همین. جرم من این بود که آنجا نشسته بودم. هیچ کس نمی داند چه کسی او را کشته؛ فقط خلخالی می داند و خدا. خلخالی خودش او را نکشته است. این مقدار را من می دانم. خلخالی خودش نکشته. دادگاه او تمام شده بود. آقای خلخالی حکم داد و حکم را در دادگاه خواند. من نشسته بودم، این ها نوارهایش هست. همه ضبط شده است.»
قدوس و محاکمه خلخالی: محمدحسین قدوسی سال گذشته در گفت و گو با روزنامه همدلی به مناسبت سالروز ترور پدرش درباره رابطه شهید قدوسی با خلخالی می گوید: «خلخالی همیشه به شهید قدوسی احترام می گذاشت، اما پدرم نه تنها مخالف خلخالی بود بلکه به نظر می رسید اگر می توانست خلخالی را محاکمه می کرد. اصولا نگاه ایشان به دستگاه قضایی این بود که باید بر حقوق و قاعده استوار باشد. سر سوزنی هم از آن کوتاه نمی آمد و برخوردهایی را که با عناوینی مثل مصلحت یا اقتضای انقلاب می شد، نمی پذیرفت.»
صدور حکم قتل نجفی: محمدعلی نجفی کارگردان سینما در چهارمین بخش یک گفت و گوی زندگی نامه ای با وب سایت تاریخ ایرانی به ماجرای اکران فیلم «قیصر» و ورود شیخ صادق خلخالی به این ماجرا صحبت کرده است. محمدعلی نجفی برابر این سوال که از او درباره رابطه اش با بنیاد هنری مستضعفان می پرسد پاسخ می دهد: «یکی از معضلاتی که ما داشتیم همین بود.» اما این جواب برای مصاحبه کننده کافی نیست و بلافاصله می پرسد: «چه کسانی پیگیر بودند که بنیاد وارد سینما شود؟ در کتاب «تاریخ سینمای ایران» آمده است که فردی به نام آقای زندی در بنیاد هنری مستضعفان پرچمدار این کار بوده. گویا ایشان به خاطر نسبت فامیلی با آقای سرحدی زاده وارد کار شد. آقای زندی در این زمینه چه کارهایی انجام داد؟»
محمدعلی نجفی به عنوان نخستین مسئول امور سینمایی در وزارت فرهنگ پاسخ می دهد: «چهار تا سینما را مصادره کردند و خودشان شدند رییس سینما، خودشان هم به خودشان پروانه می دادند. ما فیلم «قیصر» را بعد از انقلاب اکران کردیم، یعنی بخش های سانسورشده را مونتاژ کردند، بردند به آقای خلخالی نشان دادند به عنوان کار ما. ایشان هم دستور قتل مرا داد که من وقتی شنیدم خنده ام گرفت... گفتم اگر آقای خلخالی قرار باشد در مساله سینما دخالت کند، من به خودم اجازه می دهم در مسائل فقهی اظهارنظر کنم.»
فارغ از صحت یا عدم صحت ادعای نجفی، گستردگی منطقه نفوذ خلخالی به عنوان اولین حاکم شرع انقلاب اسلامی جالب است.محاکمه ناتمام زیباکلام: صادق زیباکلام چهارده سال پیش طی یادداشتی با عنوان «خلخالی و اصلاح طلبان» در روزنامه شرق، خاطره هولناک خود از آخرین دیدارش با حاکم شرع انقلاب اسلامی در کردستان را شرح می دهد. او در بخشی از یادداشت می نویسد: «من به عملکرد آقای خلخالی اعتراض کردم و گفتم شما اساسا قرار نبوده که به کردستان ببایید. آقای خلخالی گفتند من نیایم تا یک مشت جاسوس، مزدور و منافق از پشت به انقلاب خنجر بزنند و منطقه را به آمریکا تحویل دهند؟ اصلا مگر من قبلا چند بار به تو نگفته بودم که دیگر حق نداری به کردستان بروی؟ گفتم حکم من از طرف مهندس بازرگان رییس دولت موقت است. ایشان گفتند جرم آن آمریکایی ها از تو خیلی سنگین تر است.»
زیباکلام سپس لحظات محاکمه ناتمام خود را این گونه روایت می کند: «قبل از آن که کلام دیگری بگویم خلخالی گفتند که پرونده این را بیاورید چند لحظه بعد یکی از همراهانش که صورت خود را با چفیه بسته بود، پرونده نارنجی رنگی را آورد و به دست خلخالی داد، عرق سردی بر بدنم جاری شد. برای یک لحظه فکر کردم که چه تیتر جالبی در روزنامه های فردا زده خواهدشد که خلخالی نماینده نخست وزیری در کردستان را به جرم جاسوسی برای دموکرات ها اعدام کرد. چند لحظه پس از آن افسر بی سیم وارد اتاق شد و به سرعت به سمت آقای خلخالی رفت و چیزی در گوش وی گفت و از اتاق خارج شد. لحظه ای بعد دو هلی کوپتر حامل خلخالی و همراهان به هوا برخاستن.» و بدین سان زیباکلام از مرگ نجات یافت.
کنایه طالقانی به خلخالی: اعظم طالقانی در گفت و گویی که به مناسبت درگذشت آیت الله سید محمود طالقانی با وب سایت رجانیوز انجام داده است، درباره نظر پدرش راجع به شیخ صادق خلخالی نیز سخن گفته است: «ایشان هنگامی که از شمال بازگشته بودند در منزل حاج احمد آقا به آقای خلخالی اعتراض می کنند که تو این همه بسم الله الرحمن الرحیم را در قرآن نمی بینی و فقط بسم قاصم الجبارین خداوند را الگو قرار دادی. به هر حال ایشان نسبت به هر گونه افراط و تفریطی موضع می گرفتند.»
مخالفت چمران با خلخالی: صادق زیباکلام در گفت و گویی که چند سال پیش و در سالگرد شهادت مصطفی چمران با وب سایت عصر ایران انجام داده است، می گوید: «من با تمام وجود شهادت می دهم که چمران مخالف اعدام های خلخالی بود. اگر مخالف نبود، اصرار نمی کرد که خلخالی دیگر پایش را هم به کردستان نگذارد. البته خیلی های دیگر هم مخالف اعدام های خلخالی بودند. برای اینکه اعدام های خلخالی، فارغ از اینکه اعدام شوندگان مستحق اعدام بودند یا نه، دقیقا در خدمت چریک های فدایی خلق، کومله و جریانات مارکسیستی بود.»
(۵۸۱۳۸۷ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۹)