چین تهدید جمعیت بیش از یک میلیاردی خود را به فرصتی برای رشد اقتصادی تبدیل کرد و اکنون تمام معادلات اقتصادی جهان به این کشور وابسته است.
همچنین کشورهای اروپایی از جمله منطقه اسکاندیناوی و همچنین کانادا سال هاست از جمعیت رو به پیری و کمبود نیروی انسانی رنج می برند و به صورت هدفمند دانشجو و نیروی انسانی جذب می کنند تا روند توسعه در آنها متوقف نشود.
اما کشور ایران که چند هزار نفر جوان را در طی وقایع انقلاب اسلامی و هشت سال جنگ به خاک سپرده است و هر سال نیز هزاران نفر را به دلیل تصادفات جاده ای روانه قبرستان می کند در اداره هشتاد میلیون جمعیت درمانده شده است!!!از ابتدای انقلاب هیچ کدام از مشکلات ساختاری کشور حل نشده است و مسئولان بی مسئولیت یکی پس از دیگری به جای اقدامات ساختاری، حل مشکلات را حواله به آینده داده اند.
کارکرد آمار، اقتصاد و مدیریت در این کشور فقط طعنه و کنایه به گذشته است و بس. آخرین راهبرد مدیریت کلان کشور هم که دم از تدبیر و امید می زد برای دلخوشی جوانان هم نمونه ای از تدبیر در مدیریت را به نمایش نگذاشت که حداقل در یک زمینه امیدوار باقی بمانیم.
در عرصه بین الملل تجربه به دست آوردیم که ما زبان دنیا را نمی فهمیم حتی اگر برجام در دستمان باشد؛ در عرصه اقتصاد نه نظام پولی و بانکی اصلاح شد و نه محیط کسب و کار تسهیل گردید.
از سیاست و دیپلماسی عمومی هم حرفی نزنیم بهتر است چرا که دغدغه ما پس از سال ها ادعای دموکراسی در حجاب بر سر نیزه رفته دختران، ورزشگاه های بدون زنان و فیلترینگ شبکه های مجازی خلاصه شده است.
راستش را بخواهید مطمئنم عیب از ما دهه شصتی هاست. بی موقع به دنیا آمدیم آخر قرار بود جنگ حالاها حالاها ادامه یابد و ما نیز در جمع شهدا باشیم اما افسوس که آتش بس را پذیرفتند بدون آنکه به عاقبت ما فکر کنند.
شیر خشک را از ما دریغ کردند تا از همان ابتدای تولد عقده ای شویم اما چه سودها که عاید واردکنندگان شیر خشک و وسایل کودکان که نکردیم.
مدرسه هایمان اینقدر شلوغ بود که از درس هیچ نفهمیدیم اما در عوض خوب پول به جیب متولیان مدارس غیر انتفاعی کردیم.اگر دهه شصتی ها نبودند که پشت کنکور اشک بریزند و آینده را بدون تحصیل سیاه متصور بشوند چگونه متولیان دانشگاه آزاد و پیام نور کاسبی می کردند؟
ما دهه شصتی ها برای کارفرمایان هم نعمت بودیم تعدادمان اینقدر زیاد بود که هیچ کارفرمایی نیازی به حفظ ما نداشت. کمترین حقوق و مزایا را دریافت کردیم و از سنوات و بیمه و عیدی هم محروم بودیم تا کارفرماها گردنشان کلفت تر شود و هر موقع که اعتراضی داشتیم گفتند خوش آمدید چیزی که زیاد است دهه شصتی بیکار و الاف.
ما دهه شصتی ها اشتباهی هستیم، اشتباه به دنیا آمدیم اشتباه ادامه دادیم اما مطمئنم از وجود ما کیسه های فراوانی پر از پول شد.
ما اضافه هستیم همچنان، چون آمار دولت را خراب کرده ایم چون دولت مردان ما هر چه کار می کنند پاسخگوی تعداد دهه شصتی ها نیست.
ما اضافه هستیم چون دیگر شیر خشک و مدرسه و دانشگاه و ... نمی خواهیم که جیب یک عده را پر از پول کنیم. ما شغل می خواهیم، درآمد می خواهیم بیمه و آینده می خواهیم و اینها همه زیان است و برای مسئولان خرج دارد.این دهه شصتی ها هر چه سنشان بیشتر شود هزینه هایشان هم بیشتر می شود. بیمه بیکاری، هزینه های درمانی و بازنشستگی ما دهه شصتی ها نمی گذارد عده ای بیش از این کاسبی کنند.
دولت عزیز و مسئولان گرامی ما دهه شصتی ها خودمان پذیرفته ایم که یا باید برویم یا بمیریم لطفاً اگر نمی توانید جنگ دیگری را آغاز کنید و ما را به قتلگاه بفرستید یک گور دسته جمعی همه ما را مهمان کنید و از این مرگ تدریجی نجاتمان دهید.
لطفاً اندیشه افزایش جمعیت شیعه هم به فراموشی بسپارید اجازه بدهید همین دهه شصتی ها عبرت تاریخی برای تمام دوران این مملکت باشند.
(سینا ایرانپور انارکی / دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۶)