22
سه شنبه, آوریل
ایران تو بمان Tehran

به مناسبت روز سعدی، روز آغاز نگارش کتاب گلستان

انارک نیوز - بوستان سعدی
حکایت کنند از جفاگستری/ که فرماندهی داشت بر کشوری
در ایام او روز مردم چو شام/ شب از بیم او خواب مردم حرام
همه روز نیکان از او در بلا/ به شب دست پاکان از او بر دعا
گروهی بر شیخ آن روزگار/ ز دست ستمگر گرفتند زار
که ای پیر دانای فرخنده‌رای/ بگوی این جوان را بترس از خدای
همی تا برآید به تدبیر کار/ مدارای دشمن به از کارزار
چو نتوان عدو را به قوت شکست/ به نعمت بباید درِ فتنه بست
چو دستی نشاید گزیدن، ببوس/ که با غالبان چاره زرق است و لوس
به تدبیر رستم درآید به بند/ که اسفندیارش نجست از کمند
عدو را به فرصت توان کند پوست/ پس او را مدارا چنان کن که دوست
حذر کن ز پیکار کمتر کسی/ که از قطره سیلاب دیدم بسی
مزن تا توانی بر ابرو گره/ که دشمن اگرچه زبون، دوست به
مزن با سپاهی ز خود بیشتر/ که نتوان زد انگشت بر نیشتر
وگر زو تواناتری در نبرد/ نه مردی‌ست بر ناتوان زور کرد
اگر پیل زوری وگر شیر چنگ/ به نزدیک من صلح بهتر که جنگ
که گر وی ببند در کارزار/ تو را قدر و هیبت شود یک هزار
ور او پای جنگ آورد در رکاب/ نخواهد به حشر از تو داور حساب
چون دشمن به عجز اندر آمد ز در/ نباید که پرخاش جویی دگر
چو زنهار خواهد کرم پیشه کن/ ببخشای و از مکرش اندیشه کن
مترس از جوانان شمشیرزن/ حذر کن ز پیران بسیار فن
جوانان پیل‌افکن شیرگیر/ ندانند دستان روباه پیر
خرمند باشد جهان‌دیده مرد/ که بسیار گرم آزموده‌ست و سرد