انارک نیوز - حضرت امام رضا (ع) در 11 ذی قعده 148 هجری (12 دی ماه 144 خورشیدی) و مصادف با سال وفات امام صادق (ع)) در شهر مدينه پا به دنيا گذاشت. پدرش امام موسی کاظم (ع) هفتمین امام و مادر آن حضرت کنیزی به نام تکتم بود و بعد از ولادت حضرت رضا او را طاهره نامید. کنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقبش رضا (به معنای خشنودی میباشد) و دیگر از القاب مشهورش "عالم آل محمد" است. آن حضرت قامتی معتدل و ميانه داشت. در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس بود. جامه خشن می پوشيد و چون در ميان مردم می آمد آن را زينت می داد.
عمر آن حضرت در روز وفات پدرش که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند، 35 سال بوده و آن حضرت پس از پدرش بيست سال در جهان زندگی کرد که اين مدت، روزگار امامت و خلافت آن حضرت است. در طول اين مدت آن حضرت ده سال حکومت هارون رشيد، سپس پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود و دوران آرامش امام (ع) می باشد و پس از آن مامون به خلافت تکيه زد و بيست سال حکومت کرد. خطری که حکومت مامون را تهدید میکرد علویان بودند.
او نامه ای به حضرت رضا (ع) نگاشت و او را به خراسان دعوت کرد. امام نيز عذر و بهانه بسيار آورد اما وی همچنان به آن حضرت نامه می نگاشت و از آن حضرت خواستار آمدن می شد. تا آنجا که امام رضا (ع) دانست که چاره ای جز اين ندارد. پس با فرزندش ابوجعفر (امام نهم(ع)) که هفت سال داشت از مدينه رهسپار مرو شد.
مأمون، امام رضا(ع) را از مدينه به بصره، اهواز، فارس و از آنجا به نيشابور آورد. وی به هر شهری که قدم می گذاشت مردم آن شهر به سويش می آمدند و در خصوص مسايل دينی خود از وی پرسش می کردند و او نيز پاسخشان می داد و برای آنان احاديث بسياری از پدر و پدرانش، از علی (ع) و رسول خدا (ص) نقل مي کرد.
علی بن موسی الرضا (ع) چون به نيشابور قدم نهاد، حدیث سلسلة الذهب را نقل کرد: مرا پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زين العابدين از پدرش حسين شهيد کربلا از پدرش علی بن ابی طالب حديث کرد که گفت: عزيزم و نور چشمانم رسول خدا (ص) می فرمايد: کلمه " لا اله الا الله " دژ من است. هر که آن را بگويد به دژ من وارد گشته است و آن که به دژ من وارد شده از عذاب من ايمن و آسوده است. او چند قدمی حرکت کرد و سپس برگشت و گفت: به شرط های آن و من از جمله شرط های آن هستم.
مأمون در مرو همراهان امام را در يک خانه و علی بن موسی الرضا (ع) را در خانه ای ديگر جای داد و وی را مورد اکرام و بزرگداشت قرار داد. به آن حضرت پيشنهاد کرد که امارت و خلافت را بپذيرد. اما آن حضرت امتناع کرد و در اين باره گفت و گوهای بسيار در گرفت که حدود دو ماه طول کشيد. در تمام اين مدت امام رضا (ع) از پذيرش آن پيشنهاد سر باز مي زد.
پس بار ديگر يادداشتی به آن امام داد که: حال که از پذيرش آنچه بر شما پيشنهاد می شود امتناع می کنی پس بايد ولايت عهدی مرا بپذيری. امام (ع) به سختی از اين کار امنتاع کرد. مأمون آن حضرت را خصوصی پيش خود خواند و در خلوت که جز فضل بن سهل و آن دو کسی ديگر حضور نداشت به آن حضرت گفت: شما ناگزير بايد آنچه من خواسته ام بپذيری و من گريزی از آن ندازم.
امام رضا (ع) به وی گفت: من خواسته تو را مبنی بر ولی عهد کردن خودم می پذيرم بدان شرط که نه امر کنم و نه نهی. نه فتوا دهم و نه داوری کنم. نه کسی را منصوب و نه کسی را معزول گردانم و هيچ چيزی را که برپاست تغيير ندهم. مأمون همه اين شرايط را پذيرفت.
مأمون به خط و انشای خويش عهدنامه ولايت عهدی امام رضا (ع) را در هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱ (13 فروردین ماه 196 خورشیدی) نوشت و بر آن نيز شاهد گرفت و امام رضا (ع) نيز به خط شريف خود بر اين عهد نامه نگاشت. آنگاه اين عهد نامه در جميع آفاق و در کعبه و ميان قبر رسول الله (ع) و منبر وی خوانده شد و خواص مأمون و بزرگان دانشمند بر آن شهادت دادند.
مأمون فرمان داد سکه ها را به نام آن حضرت ضرب کردند و بر آنها نام رضا (ع) بزنند و در هر شهری از ولايت عهدی حضرت رضا (ع) خطبه خواندند. امام رضا (ع) در پاسخ کسانی که علت پذیرفتن ولایت عهدی را از او میپرسیدند میگفت: من تحت فشار و اکراه این امر را پذیرفته ام.
چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ه.ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا (ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت.
مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) همچون خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج خواهد شد، اما شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفش ها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا (ع) بدین صورت به مصلّی برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را خواست، آن را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.
مأمون بارها او را با پرسش درباره هر چيزی می آزمود و امام به او پاسخ می داد و پاسخ وی کامل بود و به آياتی از قرآن مجيد تمثل می جست. مأمون دانشمندان ديگر اديان را جمع می کرد و آنگاه حضرت رضا (ع) را نيز احضار می کرد . آنان از امام پرسش می کردند و آن حضرت يکی پس از ديگری آنان را شکست می داد.
مأمون دخترش ام حبيبه را در آغاز سال ۲۰۲ به ازدواج وی در آورد.
دیگر بار شورش عباسیان در عراق برخاست. مأمون در سال ۲۰۲ ه.ق. از مرو رهسپار بغداد شد و ولیعهدش امام رضا (ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.
مامون انديشيد که جز با کشتن وزیر سیاستمدار و رییس سپاهش فضل و حضرت امام رضا (ع) نمی تواند مخالفان و انتقاد گران عباسی و شورشیان علوی را از مخالفت باز دارد. از اين رو فضل را در حمام سرخس از پای در آورد. چون به توس رسیدند، به امام رضا(ع) سمی خوراندند، بیماری آن حضرت بیش از چند روز نبود و در ۳۰ صفر سال ۲۰۳ ه.ق. (18 شهریور ماه 197 خورشیدی) وفات نمودند.
مأمون در پی محمد بن جعفر و گروهی از اهل بيت و خاندان ابوطالب که در خراسان بودند، فرستاد. خبر مرگ امام (ع) را به ايشان داد و گريست و بسيار بی تابی کرد و جنازه آن حضرت را بديشان نشان داد. سپس دستور داد آن حضرت را غسل دهند و خود جنازه را برداشت به همين جايی که اکنون مدفن آن حضرت است، آوردند و به خاک سپرد و در همان جا نيز قبر هارون الرشيد بود. قبر حضرت رضا (ع) پس روی هارون و در قبله او قرار گرفته است.
همسران: وی همسری به نام سبیکه داشت که از خاندان ماریه همسر پیامبر (ص) بوده است و مادر امام محمد تقی جواد (ع) می باشد و ام حبیبه دختر مامون که فرزندی برایش ذکر نشده است.
فرزندان: در شماره و اسامی فرزندان وی اختلاف است، پنج پسر و يک دختر به نامهای محمد (امام نهم(ع)) ، حسن، جعفر، ابراهيم، حسن و عايشه. یا چهار پسر و يک دختر و یا تنها فرزندش محمد بن علی جواد (ع) و یا دو پسر داشت که نام آنها محمد (ع) و موسی بود و یا دختر دیگری.
شاه عباس اول از اصفهان پياده به خراسان آمد و دستور داد گنبد و بارگاه آن حضرت را تذهيب کنند. کار تذهيب گنبد امام رضا (ع) در سال 1010 هجری شروع و در سال 1016 هجری پايان پذيرفت.
زادروز ایشان شنبه 12 دی ماه 144 خورشیدی یا 2 ژانویه 766 میلادی، ولایتعهدی شنبه 13 فروردین ماه 196 خورشیدی یا 2 آوریل 817 میلادی و شهادت شنبه 18 شهریور ماه 197 خورشیدی یا 9 سپتامبر 818 میلادی می باشد.