انارک نیوز: (سرودهی عارف قزوینی)
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد / دربار بهاری خالی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد / دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده / از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده / گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران / بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانهٔ ویران / یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن / مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن / اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از دست عدو نالهٔ من از سر درد است / اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است / مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده است / جز جام، به کسدست، چو خیام نداده است
دل جز به سر زلف دلارام نداده است / صد زندگی ننگ به یک نام نداده است
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ