متهمان بی‌تقصیر!

رضا آقایی، کارشناس آب، در گفت‌و‌گو با «اصفهان‌زیبا» از عواملی می‌گوید که باوجود تبلیغات اغواکننده تأثیر معناداری بر بروز شرایط فعلی زاینده‌رود ندارند
توسعه ناپایدار در بخش های کشاورزی، صنعت، سوءمدیریت و تفکیک مدیریت حوضه آبریز، افزایش جمعیت و تغییر در سبک زندگی، تغییر اقلیم و کاهش بارندگی از عوامل بروز بحران کم آبی حوضه آبریز زاینده‌رود  و مناطق وابسته به آن در دو دهه گذشته است؛ موضوعی که در این سال‌ها تبعات بسیار زیادی را از خود بر جای گذاشته  و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده است؛ مشکلاتی مثل خشک‌سالی و فرونشست و... از این جمله هستند. رضا آقایی، کارشناس آب در رابطه با چرایی وضعیت کنونی زاینده‌رود و اما و اگرهای مربوط به آن به گفت‌وگو با «اصفهان زیبا» نشسته است. 
به نظر شما بحران  آب در زاینده رود چگونه به وجود آمده است؟
تا قبل از احداث سد زاینده‌رود، آب جریان یافته در رودخانه در فصول خشک ناشی از زایش آب به داخل این رودخانه بوده است و با توجه به اینکه این رودخانه در خط القعر حوضه زاینده‌رود واقع شده، این رودخانه حکم زهکش طبیعی منطقه را دارد. با توسعه و بالارفتن نیاز به آب در این حوضه، طرح‌های تأمین آب در دستور کار قرار گرفت که می‌توان به تونل کوهرنگ یک، سد زاینده‌رود، تونل‌های کوهرنگ دو و سه و چشمه‌لنگان و بهشت‌آباد (در حال تصمیم‌گیری) اشاره کرد. افزایش روز‌افزون نیاز آب و عمدتا در بخش شرب در داخل حوضه زاینده‌رود و تأمین آب شرب مناطق خارج از حوضه آبریز و پمپاژ‌های بالادست برای طرح‌های کشاورزی و باغ‌داری منجر به گسیختگی در سیکل تأمین آب رودخانه زاینده‌رود و بازچرخانی طبیعی آب زاینده‌رود عملا مختل و منجر به خشک‌شدن زاینده‌رود شد.  همچنین بروز خشک‌سالی‌های دو دهه اخیر به این موضوعات دامن زد. باید توجه داشت که خشک‌شدن زاینده‌رود تبعات منفی علاوه بر حقابه‌داران برای سایر ذی نفعان این حوضه ایجاد کرده است که تولید ریزگردهای عمدتا سمی، به وجود آمدن منازعات اجتماعی بین مردم و حاکمیت، به وجود آمدن مشکلات مربوط به تأمین آب شرب، مشکل در تأمین آب صنایع مستقر در حوضه، رکود در صنعت گردشگری و اقتصاد منطقه از
نمونه‌های آن است. 
 
آیا موقعیت جغرافیایی این رود در فلات مرکزی ایران نیز در خشکی آن دخیل بوده است؟
لازم است گذری مختصر به مشخصات حوضه زاینده‌رود زده شود؛  زاینده‌رود از محدوده چلگرد در استان چهارمحال و بختیاری و پلاسجان در محدوده شهرستان فریدن در استان اصفهان شروع و پس از طی مسیر 446 کیلومتری به تالاب گاوخونی در شرق استان متصل می شود. تغییرات آب و هوا در  حوضه آبریز زاینده رود بسیار چشمگیر است. در حالی‌که ناحیه چلگرد در سمت غرب حوضه دارای بارش متوسط سالانه بیش از 1400 میلیمتر است. در شرق حوضه در کنار تالاب گاوخونی بارش متوسط سالانه از 100 میلیمتر تجاوز نمی‌کند. از 26917 کیلومتر مربع مساحت حوضه زاینده‌رود، حدود 93 درصد در محدوده استان اصفهان و 7 درصد آن نیز در محدوده استان چهارمحال و بختیاری قرار دارد. ازجمعیت بالغ بر 4.3 میلیون نفری حوضه حدود 98درصد در محدوده استان اصفهان و حدود 2 درصد آن در محدوده استان چهارمحال و بختیاری ساکن هستند.منابع آب حوضه زاینده‌رود متشکل از منابع آب تشکیل‌دهنده دبی رودخانه زاینده‌رود در محل سد تنظیمی زاینده‌رود، منابع آب بین حوضه ای از پایین‌دست سد زاینده‌رود تا تالاب گاوخونی و منابع آب انتقالی از سایر حوضه است. رودخانه زاینده‌رود در بالادست سد زاینده‌رود متشکل از دو آبراهه اصلی زاینده‌رود علیا و پلاسجان است. حدود 80 درصد آبدهی زاینده‌رود طبیعی مربوط به شاخه زاینده‌رود علیا و 20 درصد آن مربوط به شاخه پلاسجان است.
 
با این شرایط طرح های اصلی اجرا‌شده بر روی زاینده رود با چه هدفی انجام شده است؟
اندیشه انتقال آب از سرشاخه‌های کوهرنگ به سال 1027 هجری و در زمان شاه‌عباس اول برمی‌گردد که پس از تلاش‌های زیاد شکست خورد. اما در سال 1332 تونل اول کوهرنگ پس از چهار سال مطالعه و اجرا به بهره‌برداری رسید. متوسط حجم آب انتقالی توسط این تونل 9/2 کیلومتری حدود 293 میلیون متر مکعب در سال است. سد زاینده‌رود به عنوان دومین سازه احداثی روی رودخانه زاینده‌رود جهت تأمین آب مورد نیاز سامانه مصرف در سال 1349 و به منظور ذخیره سیلاب‌های غیرفصول مصرف با حجم ذخیره 1239 میلیون متر مکعب(حجم برآورد‌شده از آخرین هیدروگرافی) به بهره برداری رسید. در سال 1364 خورشیدی نیز سومین سازه جهت تقویت بنیه آبی حوضه زاینده‌رود توسط تونلی به طول حدود 8/2 کیلومتر در پایین‌دست تونل اول کوهرنگ  تحت عنوان «طرح تونل دوم کوهرنگ» به بهره‌برداری رسید. حجم آب انتقالی در این طرح به طور متوسط حدود 224 میلیون متر مکعب در سال است. تونل‌های چشمه لنگان و خدنگستان با مجموع آبدهی سالیانه 130 میلیون متر مکعب در سال 1389 به بهره‌برداری رسید. این طرح رودخانه چشمه‌لنگان از سرشاخه‌های رودخانه دز را به سرشاخه پلاسجان رودخانه زاینده‌رود متصل می‌کند.اگرچه امروز زمان زیادی از شروع عملیات اجرایی سد و تونل سوم کوهرنگ گذشته است، به دلیل وجود مشکلات متعدد اتمام این طرح هنوز مقدور نشده است. در سال 1393 عملیات اجرایی حفاری تونل انتقال آب به پایان رسید و در همان سال آبگیری موقت از تونل با انتقال حدود 40 میلیون متر مکعب آغاز شد. جهت تقویت منابع آب رودخانه زاینده‌رود طرح انتقال آب به فلات مرکزی ایران در سال 1381 مطالعات مرحله شناخت طرح بهشت‌آباد با همکاری شرکت‌های بین‌المللی شروع و طی دو مرحله‌ اصلاح تخصیص توسط وزارت نیرو در نهایت با تخصیص 580 میلیون مترمکعب برای فلات مرکزی ایران، عملیات اجرایی آن در سال 1391 شروع شد. متأسفانه علی‌رغم اجرای حدود 500 متر از تونل ، اجرای آن متوقف شد. 
 
مصارف آب در حوضه آبریز زاینده‌رود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
رودخانه زاینده رود، اصلی ترین منبع تأمین آب مصارف مختلف این حوضه است. مصارف آب از رودخانه زاینده‌رود مشتمل بر مصارف کشاورزی، شرب، صنعت، انتقال به خارج از حوضه و محیط‌زیست است. مصارف کشاورزی در این حوضه از نظر حقوقی شامل اراضی کشاورزی حقابه‌دار، اراضی کشاورزی حق اشتراکی و اراضی کشاورزی بالادست خواهد بود. متأسفانه در سال های اخیر آب تحویلی به اراضی حقابه‌دار به‌طور متوسط به 40 درصد کاهش یافته است و کمتر آبی به اراضی حق اشتراکی تحویل شده است؛ ولی  اراضی کشاورزی بالادست در همین سال‌ها به دلیل دسترسی بدون محدودیت با محدودیت برداشت آب مواجه نبوده‌اند. جمعیت تحت پوشش شبکه آب شرب از منابع آب سطحی رودخانه زاینده‌رود حدود 5 میلیون نفر با مصرف سالیانه حدود 400 میلیون متر مکعب است. تقریبا 75 درصد جمعیت استان اصفهان، بخشی از جمعیت استان‌های یزد، چهارمحال و بختیاری و بخش کوچکی از استان مرکزی زیر پوشش آب سطحی این رودخانه قرار گرفته‌اند. آب تخصیصی برای انتقال به خارج از حوضه شامل 98 میلیون متر مکعب در سال برای استان یزد،49میلیون متر مکعب در سال برای کاشان و دلیجان، 5 میلیون مترمکعب در سال برای شهرستان نائین، 3 میلیون مترمکعب در سال برای اردستان، 3 میلیون متر مکعب در سال برای نطنز و 20 میلیون متر مکعب در سال برای شهرکرد  با مجموع 178 میلیون متر مکعب در سال است.هرچند به دلیل ناتمام‌بودن طرح‌های اجرایی مربوط، تمام این آب به خارج از حوضه منتقل نشده است؛ اما با توجه به تخصیص داده‌شده برای این موضوع، تکمیل این طرح‌ها اتفاق خواهد افتاد. باید توجه داشت که حدود 9 درصد صنایع کشور  به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی در حوضه زاینده‌رود مستقر شده‌اند و این حوضه صنعتی‌ترین حوضه آبریز کشور است.  میزان آب مصرفی این صنایع حدود 85  میلیون متر مکعب در سال است که عمدتا از طریق جریان آب سطحی رودخانه زاینده‌رود و پساب فاضلاب تأمین می شود. همچنین آب مورد نیاز زیست محیطی برای تثبیت تالاب گاوخونی سالیانه حدود 176 میلیون متر مکعب و به صورت جریان مستمر باید باشد. هرچند در سال‌های اخیر آب تحویلی به این تالاب به کمتر از 5 میلیون متر مکعب در سال رسیده است.
 
اسناد بالادستی در این رودخانه حقوق آب را چگونه ترسیم کرده است؟ 
اسناد بالادستی در حوضه آبریز زاینده رود مشتمل بر قوانین حاکم بر آب، طومارهای منتسب به مرحوم شیخ بهایی و مصوبات شورای عالی آب و شورای هماهنگی مدیریت به‌هم‌پیوسته منابع آب حوضه زاینده‌رود است. طومار شیخ‌بهایی اسناد حقوقی است که سهم هر گروه از ذی‌نفعان رودخانه  زاینده‌رود را در طول مسیر از محل پل کله در بالادست رودخانه زاینده‌رود تا تالاب گاوخونی مشخص می‌کند.  قوانین حاکم بر توزیع آب شامل قانون مدنی مصوب سال 1314-1307، قانون آب و نحوه ملی‌شدن آن مصوب سال 1347، قانون توزیع عادلانه آب مصوب سال 1361 خورشیدی و از دیگر اسناد بالادستی که سهم ذی‌نفعان رودخانه زاینده‌رود را مشخص می کند، ماده واحده قانون الحاق آب کوهرنگ به زاینده‌رود مصوب 7/1/1301 مجلس شورای ملی وقت و تصویب‌نامه شماره4322 مورخ 5/3/1333 هیئت وزیران موسوم به تصویب‌نامه نحوه تقسیم آب رودخانه زاینده‌رود و تونل اول کوهرنگ است. مصوبات دهمین، سیزدهمین  و بیست‌وچهارمین جلسه شورای‌عالی آب، مصوبات متعدد جلسه‌های شورای هماهنگی مدیریت به‌هم پیوسته منابع آب حوضه زاینده‌رود و مصوبات هیئت وزیران درباره زاینده‌رود نیز به‌عنوان بخشی از اسناد بالادستی است.  
 
شروع بحران آب در زاینده‌رود و گاوخونی با چه پیش زمینه هایی همراه بود؟
با احداث سد ایزد‌خواست بر روی رودخانه رحیمی (یکی از منأبع تامین‌کننده آب تالاب گاوخونی) و بروز مشکلات حاد اجتماعی زیست‌محیطی در طول رودخانه رحیمی شاید برای کمتر کسی متصور بود که این مشکل در کمین رودخانه زاینده‌رود نیز نشسته است. در آن زمان مشکل تنها محدود به رودخانه رحیمی و حقابه کشاورزان روستای رامشه از توابع جرقویه بود و چون بخش اعظم تغذیه تالاب گاوخونی از رودخانه زاینده‌رود بود، کسی متوجه زنگ خطر برای این تالاب نبود. در رودخانه رحیمی با احداث سد ایزدخواست، حجم آبی که طی سالیان دراز به عنوان حقابه  روستای رامشه به‌صورت طبیعی در اختیار آنان قرار می‌گرفت، قطع و جریان طبیعی این رودخانه را مختل کرد. اعتراض‌های گسترده مردمی جهت اخذ حقوق قانونی خود مطابق طومار مربوط متأسفانه نتیجه مطلوبی نداشت و سرنوشت شومی را برای این رودخانه رقم زد. تقریبا از سال 1378 خورشیدی جریان دائمی آب رودخانه زاینده‌رود از مقطع سد چم آسمان در 65 کیلومتری غرب اصفهان قطع و مطابق با شرایط اجتماعی و حجم آب داخل مخزن هرازگاهی رهاسازی آب به منظور تأمین آب اراضی کشاورزی صورت می‌گرفت. تلاش‌های زیادی جهت خلأ موجود انجام شد تا بتوان با روش‌های مختلف سخت افزاری و نرم افزاری به ایجاد شرایط پایدار برای رودخانه اقدام کرد که متأسفانه نتیجه قطعی حاصل نشد. در بحث سخت‌افزاری می‌توان به پیگیری و تسریع در اجرای طرح‌های چشمه لنگان، خدنگستان، کوهرنگ و شروع عملیات اجرایی طرح بهشت‌آباد، حذف بندهای ایجاد‌شده در مسیر رودخانه، عملیات ساماندهی مسیر رودخانه و کنترل برداشت‌ها و در بخش نرم افزاری به ارائه برنامه توزیع آب به کشاورزان، پیگیری در بهبود شبکه توزیع آب شرب، اصلاح الگوی مصرف آب اشاره کرد. از سوی دیگر تشکل‌های مختلفی اعم از دولتی، شبه‌دولتی و مردم نهاد در موضوع خشک‌شدن زاینده‌رود شکل گرفت. دولت‌های مختلف طی این مدت بنا به ضرورت تأکید به پایداری جریان آب در رودخانه زاینده‌رود داشتند؛ اما تلاش‌های فوق نتیجه معنی‌داری را برای حل بحران خشکی زاینده‌رود در بر نداشت.
 
به اعتقاد شما عوامل اصلی خشک‌‌شدن زاینده‌رود چیست؟
باید این عوامل را دسته‌بندی کرد که بخشی از آن به توسعه اراضی کشاورزی برمی‌گردد؛ متأسفانه افزایش شدید مصرف بخش کشاورزی در قسمت کوهستانی حوضه‌زاینده‌رود در دو بخش رخ داده است. بخش اول در بالادست سد زاینده‌رود و بخش دوم در فاصله سد زاینده‌رود تا سد چم‌آسمان بوده است. مجموع افزایش مصرف کشاورزی این دو بخش از سال 1361 تا کنون 450 تا 500 میلیون مترمکعب برآورد می‌شود و بزرگ‌ترین بارگذاری جدید در حوضه‌زاینده رود محسوب می‌شود. افزایش مصرف در بالادست سد زاینده رود در دهه‌های 60 و 70 عمدتا در زیرحوضه پلاسجان در استان اصفهان و با حفر چاه‌های زیاد در محدوده دامنه‌داران ، بویین‌میاندشت و چادگان اتفاق افتاد. در سال‌های اخیر، کاهش شدید سطح آب زیرزمینی در آبخوان‌هایی مانند دامنه‌داران باعث ایجاد پدیده فرونشست در شهر دامنه و نیز خشک‌شدن بخشی از اراضی کشاورزی توسعه‌یافته در این زیرحوضه شده است؛  اما در دهه‌های 80 و 90 افزایش برداشت آب از سرشاخه اصلی زاینده‌رود به ویژه در محدوده استان چهارمحال و بختیاری رشد بسیار سریعی داشته است و عمدتا از طریق‌ پمپاژ مستقیم از رودخانه و نیز ایجاد سدهای کوچک و مخازن ذخیره آب به بهانه آبخیزداری و با هدف توسعه کشاورزی صورت گرفته است. هم‌اکنون مجموع افزایش مصرف کشاورزی در بالادست سد زاینده‌رود 250 تا 300 میلیون مترمکعب برآورد می‌شود که متأسفانه همچنان روبه‌افزایش است و با کامل‌شدن طرح‌های در حال تکمیل بسیار بزرگی مانند طرح پمپاژ سودجان (با افزایش مصرف 18 میلیون مترمکعب)، ادامه توسعه کشاورزی با ایجاد موانع و مخازن در مسیر رودخانه‌ها و چشمه‌ها در پوشش طرح‌های آبخیزداری  و نیز سایر بارگذاری‌های جدید، روند کاهشی آبدهی ورودی به سد زاینده‌رود ادامه یافته و حتی تشدید خواهد شد.در این بازه توسعه اراضی کشاورزی متکی بر سیستم‌های پمپاژ با ارتفاع بسیار زیاد به منظور توسعه باغ‌های هلو و بادام است. این کشاورزی ناپایدار باعث نابودی کشاورزی پایدار پایین‌دست و از‌دست‌رفتن هزاران هکتار از کشت‌های استراتژیک مانند گندم و جو شده است. مطابق اطلاعات به‌دست‌آمده از تصاویر ماهواره ای طی مدت 35 سال، روند توسعه اراضی کشاورزی تنها در محدوده مطالعاتی بن‌سامان (عمدتا در استان چهارمحال و بختیاری) به صورت معنا‌داری افزایش یافته است. طی مدت 35 سال، اراضی کشاورزی این ناحیه بالغ بر 400درصد و به حدود 24000 هکتار رسیده است. در سال های قبل از توسعه در این بازه آبدهی بین‌حوضه‌ای قابل ملاحظه‌ای وجود داشته که جزو منابع آب زاینده‌رود طبیعی  محسوب می شود و لازم است در محاسبات زاینده‌رود طبیعی لحاظ شود. هم‌اکنون میزان افزایش مصرف آب در این بازه 280  تا 330 میلیون مترمکعب برآورد می‌شود که بیش از 80 درصد آن درشهرستان‌های سامان و بن در  استان چهارمحال و بختیاری  و مابقی در بخش باغ‌بهادران شهرستان لنجان در استان اصفهان است. در این بازه، متأسفانه بارگذاری‌های جدید متعدد در بخش کشاورزی در حال اجرا هستند و طرح جدید و‌ جنجالی بن‌بروجن نیز با هدف صنعت و شرب نیز قرار است از همین بازه، 41 میلیون مترمکعب آب را به حوضه ‌کارون منتقل کند.  یکی دیگر از عوامل اصلی تأثیرگذار در وجود پدیده خشکی زاینده‌رود، تأمین آب مورد نیاز شرب شهرها و روستاهای مختلف از جریان آب سطحی رودخانه زاینده‌رود (با برداشت حدود 450 میلیون مترمکعب) است. تمام این برداشت‌ها از بخش کوهستانی رودخانه صورت پذیرفته است که می‌توان به طرح انتقال آب از چشمه کوهرنگ به شهرکرد با حجم سالانه 20 میلیون متر مکعب، طرح انتقال آب به یزد با حجم تخصیص سالانه 98 میلیون متر مکعب، طرح انتقال آب به کاشان با حجم سالانه 49 میلیون متر مکعب،طرح تصفیه‌خانه باباشیخعلی با حجم حدود 330 میلیون متر مکعب اشاره کرد. از جمله طرح‌هایی که در حال اجرا  یا مطالعه است، می‌توان به طرح تأمین آب شرب نطنز با حجم سالیانه سه میلیون متر مکعب، طرح تأمین آب شرب دامنه‌داران با حجم 5/6میلیون متر مکعب نیز اشاره کرد. برخی از طرح‌های اجرا شده تأمین آب شرب علاوه بر اینکه منابع آب این رودخانه را از بالادست برداشت می‌کنند، کمترین باز چرخانی آب را نیز در رودخانه زاینده‌رود ندارند. بخشی از این آب از حوضه زاینده‌رود خارج می‌شود و بخش دیگر آن نیز مصروف به اراضی کشاورزی یا صنایع شده است که امکان اتصال حلقه سیکل باز چرخانی آب را در این رودخانه فراهم نکرده است.یکی دیگر از عوامل به مدیریت چندگانه حوضه آبریز زاینده رود برمی‌گردد؛ تا قبل از سال 1385 مبنای مدیریت منابع آب کشور حوضه آبریز بود. در سال 1385 بر مبنای لایحه‌ای که از سوی دولت در مجلس هفتم مصوب شده بود، تمام شرکت‌های آب منطقه‌ای از مدیریت حوضه‌ای به مدیریت استانی تغییر شرایط دادند. حوضه زاینده‌رود نیز از این قانون مستثنی نبوده و در محدوده حوضه زاینده‌رود دو مدیریت آب شکل گرفت. از نکات قابل توجه اینکه از جمعیت حوضه زاینده‌رود، 98 درصد در استان اصفهان و 2 درصد در استان چهارمحال و بختیاری ساکن هستند. همچنین 93 درصد مساحت این حوضه در استان اصفهان و 7 درصد آن در استان چهارمحال و بختیاری قرار گرفته است. 95درصد مصارف آب در محدوده مدیریت آب استان اصفهان در حالی است که 15درصد منابع آب در محدوده استحفاظی آن مدیریت است. شکاف 85درصدی مصارف آب با منابع آب در محدوده مدیریت آب استان اصفهان را حتی ایجاد پُست مدیر حوضه زاینده‌رود نیز نتوانست ترمیم کند و محملی برای رشد اختلافات بر سر منابع آب شد.
 
از نظر شماعواملی که علی‌رغم تبلیغات اغواکننده تأثیر معناداری در بروز شرایط فعلی ندارند، کدام‌اند؟
در سال‌های اخیر به دفعات، خشک‌سالی و کاهش بارش ناشی از تغییر اقلیم علت وقوع بحران زاینده‌رود اعلام شده است. درحالی‌که هر چند وقوع یک دوره خشک نسبتا طولانی در ده سال اخیر قابل تأیید است، از نظر علمی، وقوع دوره‌های خشک و تر کاملا طبیعی است و آمارها نشان می‌دهد کاهش بارش به صورت تغییر اقلیم در حوضه رخ نداده است.در طول دوره آماری 61 ساله متوسط بارش ایستگاه چلگرد (ایستگاه شاخص حوضه زاینده رود) حدود 1375 میلیمتر و میانگین بارش آن در طی مدت 17، 11، 7 و 4 ساله اخیر مختوم به سال 97-96 به ترتیب برابر با 1313، 1126، 1067 و 1230 میلیمتر بوده است و این بدان معنی است که کاهش مقدار متوسط بارندگی در طی دوره آماری 17، 11، 7 و 4 ساله اخیر  به ترتیب حدود 5، 18، 22  و 11 درصد است. همچنین در سال 97-96  با 750 میلیمتر کمترین بارش را در طی دوره آماری 61 ساله دارا بوده است. با بررسی آمار بارش در ایستگاه چلگرد و حتی ایستگاه‌های دیگر بر روی حوضه زاینده‌رود، فرضیه وجود روند در تغییر بارش مردود است و تنها می‌توان این ادعا را داشت که الگوی بارش به دلیل افزایش نسبی درجه ‌حرارت تغییر کرده است. بررسی‌ها در منطقه نشان ‌می‌دهد کاهش سهم برف در کل بارش حوضه‌ها اثر معناداری بر آبدهی سالانه نداشته است. در واقع میزان رواناب سالانه یا همان متوسط آبدهی سالانه تغییری نکرده است و تغییر الگوی بارش، فقط منجر به افزایش رواناب‌های انتهای زمستان و اوایل بهار و کاهش رواناب‌های ماه‌های خرداد تا مهرماه شده است؛  بنابراین سهم خشکی زاینده‌رود ناشی از کاهش بارش در دوره‌های مختلف زمانی نمی‌تواند جزو عوامل اصلی خشکی زاینده‌رود باشد.همواره  در اکثر حوضه‌های آبریز بیشترین سهم مصرف آب در بخش کشاورزی است. متوسط جهانی مصرف آب در بخش کشاورزی حدود 89 درصد، این رقم برای کشور ما حدود 92 درصد، در رودخانه زاینده‌رود حدود 60 درصد و در سال‌های اخیر حداکثر به 40 درصد رسیده است. دلیل تفاوت فاحش مصرف آب کشاورزی در رودخانه زاینده‌رود با متوسط کشوری و جهانی، محدودیت شدید منابع آب در منطقه مرکزی ایران و کاهش شدید آب در دسترس در سال‌های اخیر در پایین‌دست حوضه بوده است. به همین دلیل نیز سهم بخش شرب از منابع آب سطحی در این حوضه بسیار متفاوت از متوسط کشوری و جهانی است. اگر حوضه زاینده‌رود را به دو بخش جلگه‌ای پایین‌دست سد چم‌آسمان (یا پل کله) و بخش کوهستانی در بالادست آن تقسیم شود، ناحیه اول یا همان ناحیه جلگه‌ای (ناحیه حاصلخیز) تولیدکننده عمده محصولات کشاورزی بخش مرکزی ایران از قدیم‌الایام  بوده و کل طومار شیخ‌بهایی نیز به این ناحیه اختصاص داشته است. ناحیه کوهستانی یا بالادست در قدیم سطح زیرکشت محدودی داشته و مصرف آن اثر قابل توجهی بر منابع آب ناحیه جلگه‌ای نداشته است. سهم بخش کشاورزی پایین‌‌دست (ناحیه جلگه‌ای) در ایجاد بحران زاینده‌رود نمی‌تواند تعیین‌کننده باشد؛ زیرا در این قسمت طی سال‌های اخیر رودخانه فاقد جریان دائمی بوده و تمام شبکه‌های سنتی و مدرن احداثی روی این رودخانه نیز خشک بوده‌اند یا سهمی به مراتب کمتر از میزان آب مورد نیاز‌شان دریافت کرده‌اند. یکی دیگر از مسائلی که در سال‌های اخیر بارها به عنوان عامل خشکی زاینده‌رود مطرح شده و گاهی با جنجال‌های رسانه‌ای نیز همراه بوده است، مسئله کشت برنج در منطقه لنجان است. کشت برنج در منطقه دارای قدمت بسیار زیادی بوده و در کتب تاریخی به آن اشاره شده و حتی در طومار شیخ‌بهایی نیز از آن نام برده شده است. سطح زیرکشت برنج در سال‌های پرآبی تا بیش از 20 هزار هکتار نیز رسیده بود؛ اما در سال‌های اخیر به‌شدت کاهش یافت و به کمتر از 3 هزار هکتار در سال‌های نرمال رسید. جهاد کشاورزی استان اصفهان، سطح زیرکشت برنج  در سال بسیار خشک 97-96 را کمتر از هزار هکتار عنوان کرده‌اند. بنابراین مصرف آب کشت برنج در سال‌های نرمال حداکثر 30 تا 40 میلیون مترمکعب برآورد شده و در سال 97-96 به حدود 8 میلیون متر مکعب محدود می‌شود که در مقایسه با مقادیر برداشت‌های چند صدمیلیون مترمکعبی کشاورزی بالادست و بخش شرب، عدد قابل توجهی محسوب نمی‌شود و نمی‌توان آن را جزو علل خشکی زاینده رود به حساب آورد.  صنایع همواره در سطح رسانه‌ها و گروه‌های محیط‌زیست به عنوان یکی از عوامل مهم خشکی زاینده‌رود مطرح شده و استقرار صنایع آب‌بر مانند ذوب‌آهن و فولاد مبارکه در این حوضه زیر  سوال رفته است. میزان مصرف آب صنایع داخل حوضه در سال‌های اخیر از رودخانه زاینده رود به حدود 70 میلیون متر مکعب محدود شده و افزایشی نداشته و قطعا نمی‌توان آن را از جمله علل خشکی زاینده‌رود به حساب آورد. البته لازم به ذکر است که صنایع در مسیر احیای زاینده‌رود از طریق بهبود چرخه آب در حوضه، بهبود کیفیت آب حوضه و کاهش مصرف فضای سبز آن‌ها  اقدامات معناداری انجام داده‌اند و در ادامه این روند می‌توانند نقش مهمی را ایفا کنند. یکی از موضوعاتی که به صورت اشتباه به عنوان یکی از عوامل مهم خشکی زاینده‌رود مطرح شده، بحث فضای سبز شهر اصفهان است. این موضوع حتی توسط برخی از مسئولان محیط‌زیست کشور نیز مطرح شده است. علت این موضوع در عدم شناخت کافی به وضعیت تاریخی این منطقه از کشور است. شهر اصفهان در طول تاریخ همواره به عنوان یکی آبادترین نواحی ایران مطرح بوده است؛ به طوری که ناصرخسرو قبادیانی در قرن چهارم هجری آن را آبادترین ناحیه سرزمین پارسی‌گویان می‌داند و اشاره مستقیمی به وفور آب و آبادانی این ناحیه دارد. با وجود انهار متعدد منشعب از رودخانه که در اصفهان به مادی معروف‌اند، شهر در گذشته مانند یک باغ‌شهر بوده و این موضوعی است که در مدارک قدیمی نیز به خوبی هویداست. اغلب پارک‌های فعلی نیز بیشه‌ها و باغ‌های قدیمی بوده‌اند. با گسترش شهر در دهه‌های چهل و پنجاه، بخش زیادی از باغ‌ها و اراضی کشاورزی داخل و اطراف شهر از بین رفته و در اوایل دهه 60 میزان سطح سبز شهر حدود 11 هزار هکتار برآورد شده است. متأسفانه این میزان در حال حاضر با محاسبه تمامی فضای سبز حاشیه خیابان‌ها و پارک‌ها به حدود چهارهزار هکتار رسیده است. گستره حال حاضر شهر اصفهان در برگیرنده قسمت عمده بلوک جی و ماربین در طومار شیخ بهایی بوده است. این دو بلوک 10 سهم از 33 سهم کل آب زاینده‌رود را داشته‌اند؛ در حالی که مصرف حال حاضر فضای سبز شهر اصفهان نزدیک به 40 میلیون مترمکعب برآورد شده است. این بدان معنی است که فضای سبز شهر اصفهان تنها بخش کوچکی از مصرف آب حوضه را داشته و قطعا جزو علل خشکی و بحران زاینده‌رود نیست. با این وجود ظرفیت‌های این بخش برای کاهش مصرف آب می‌تواند در مبحث احیای زاینده‌رود در نظر گرفته شود.
(یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱)