23
دوشنبه, دسامبر
دوشنبه, ۰۳ دی ۱۴۰۳

مدرسه نخلک

انارک نیوز - خاطره تلخ و شیرین زیر را از آقای کریم سهیلی داریم که برای همشهریان گرامی می آوریم.

نمی دونم کلاس چندم بودم! سوم یا چهارم در مدرسه فعلی نخلک که قبلا 25 شهریور بود حالا مناسبتش را نمی دونم چی بود و الان بنام شهید طباطبائی است. یک زمین والیبال هم تو مدرسه داشت که بعدازظهرها بعضی از رانندگان و تکنسینها و مهندسین معدن می آمدند و والیبال بازی می کردند
من و چند تایی از بچه ها مثل مرحوم ناصر نظرنژاد و غلامرضا طالبی و چند تای دیگه پشت زمین والیبال که اتفاقاً خاکی هم بود، می ایستادیم و توپهایی که خارج می شد یا می زدند و می خوابید و می رفت پایین، می آوردیم. یادمه که جناب مسعود ثابت که تو نخلک بنام یاسایی معروف بود، مرحوم محمدعلی فاتح و مرحوم علی کبودانی و محمد علی محمدی پسر مرحوم حسن و مرحوم غلامعلی حلوانی و چند تا آموزگاران هم بودند مثل بهروان نیکخواه و بهرام نیکخواه و چند تای دیگه. البته مرحوم کیکاووس فاتح هم بود و هر روز که می خواستند والیبال بازی کنند به من می گفت: میرزا کریم بیا بریم و البته از مادرم اجازه می گرفت.
خداوند رحمتش کنه. امسال عید که انارک بودم و می خواستیم بریم خنج و دادکین در چوپانان، ایشان را دیدم و رفتم باهاش چاق سلامتی کردم. گفتم: کاووس منو می شناسی؟
گفت: چرا نشناسم و حدود 5 دقیقه ای ایشون را دیدم و رفتیم تا اینکه شنیدم حدود 40 روز پیش از دنیا رفته اند. خیلی ناراحت و اندوهگین شدم. خداوند به بازماندگانش صبر عطا فرماید. بلافاصله پس از چهلم کاووس شنیدم بلقیس خانم ابنی هم از دنیا رفته، خلاصه دنیاست دیگه و مقدرات آدما.
یکروز نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود یا چه موضوعی پیش آمده بود که مادرم به کاووس گفت: کاووس.
ایشون هم گفت: بله.
مریم بیگم گفت: داری خرابی می ری؟
کاووس گفت: نه، خرابی نمی رم.
من هم نفهمیدم موضوع چی بود ولی هر وقت مادر را می دید، می گفت: حرفت پر گوشمه مریم خانم.
مادرم و کاووس تو کارخانه تغلیظ کار می کردند. مریم بیگم سنگجوری کنار نوار نقاله و کاووس آزمایشگاه کار می کردند. کاووس خط خوبی هم داشت. سوادش هم فکر کنم کلاس ششم را داشت به قول اون روزا تصدیق ششم.
خلاصه اینکه کاووس اخلاق خیلی خوبی داشت و کلاً آدم خنده رویی بود خداوند رحمتش کنه.