انارک نیوز: دوستم را در خیابان دیدم. خیلی حالش خراب بود و داشت منفجر می شد. کمی گیج بود و تو کار خودش مونده بود. درد دل را شروع کرد، از او خواستم پیاده با هم تا خونه ما بریم. پذیرفت. 
گفت: گرونی داره بیداد می کنه! 
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن. خیلی زحمت کشیدیم تا رو کار بیاد. 
به روی خودش نیاورد و گفت: دو تا جوون دارم که تو خونه نشسته اند و از درد بیکاری نمی دونند چطور شب را صبح و صبح را شب کنند؟
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن.
گفت: دیگه نمی تونند پراید هم بخرند تا مسافر کشی کنند.
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن.
گفت: دیگه ازدواج برا جوونا بی معنی شده و به اون فکر هم نمی کنند!
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن.
گفت: تو اداره ها هم که می ریم گوششون بدهکار نیست و از این میز به اون میز پاسمون می دند و آخرش مشکلی که حل نمی کنند، پیشکششون. صد تا مشکل دیگه هم رو مشکلاتمون می گذارند.
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن.
گفت: این ترامپ دیوونه هم که با تحریم ها کمرمون را شکسته.
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن.
گفت: فلان و بهمان!
گفتم: برو سخنرانی رییس دولت را گوش کن.
دیگه طاقتش طاق شد، قرمز شد و گفت: منو سر کار گذاشتی؟
گفتم: ببین رفیق، این مشکلات که تو رو کردی برای همه س.
من هم مثل تو بودم و داشتم خودم، خودم را مثل خوره می خوردم. یه شب جلو تلویزیون بودم که مصاحبه می کرد و تا جایی که یادم میاد با آرامش و روی خندان می گفت: اگه دو نفر تو خیابون به هم تنه زدند که دادگاه نمی رند. با یه پوزش و روی هم رو بوسیدن، با رفاقت مشکلشون را حل می کنند.
خیالم راحت شد که همه خیالات ما درباره گرونی و دلار جهانگیری و بیکاری و معضل ازدواج و اعتیاد و هزاران مشکلی که به ذهنت هم خطور نمی کنه، را در هیئت دولت دارند با رفاقت حل می کنند.
بنده خدا، در خدمت به امثال من و تویی که قدرشون را نمی دونیم، خواب ندارند. حالا تو داری این حرفا را می زنی. در دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته؟
یه نگاه سفیه اندر عاقل بم انداخت و خیالش راحت شد که می دونم چی می گه! خنده ای بر لباش نشست که راستش ترسیدم.
گفتم: برا اینکه از دلت در آرم جوک حل مشکل چاله را برات می گم تا بدونی من هم سرم تو حسابه.
گفتم: در یكی از خیابان های اصلی شهری، چاله ای بود كه باعث بروز حوادث متعدد برای شهروندان می‌شد.
مديران شهر طی جلسه ای بر آن شدن كه مشكل را حل كنند.
مدیر اول گفت: باید آمبولانسی همیشه در كنار چاله آماده باشه تا مصدومین را به بیمارستان برسونه.
مدیر بالاتر گفت: نه، وقت تلف می‌شه. بهتره بیمارستانی در كنار چاله احداث كنیم.
مدیر ارشد گفت: نه، بهترین كار اینه كه این چاله را پر كنیم و چاله مشابهی در نزدیكی بیمارستان احداث كنیم.
بروبر نگاهی بم کرد، جل و پلاسش رو جمع کرد و چایی نخورده بلند شد که بره.
گفتم: یه چایی دیگه بخور.
گفت: برم تا برق تو هم منو نگرفته.
حیرون تا دم در مشایعتش کردم و برگشتم تا نوار را گوش کنم.

انارک نیوز: امان از سه گانه زر و زور و تزویر که جامعه را به بند و رنج و عذاب می کشاند. 
این هیولاهای قدرت، خشونت و شستشوی مغزی به راحتی چشم و گوش و دهان زیردستان را قبضه می کنند و انسانهای از خود بی خود شده را به بلندگوی نادانی و بی عملی تبدیل می نمایند. ابتدا با نفی واقعیات و تکرار مطالبی که زندگی را بی معنا می کند، سپس با دلهره ی بیم جان و غم نان با آنان کاری می کند تا به مرگ خود و لقمه ای نان راضی شوند. حاصل آن رضایت به نفس کشیدن به جای زندگی می باشد.
هرچه این هیولاها رابطه نزدیکتری با هم داشته باشند، خفقان و فشار زندگی شدیدتر می شود. وای به روزی که هر سه از دو یا یک تن سربرآورد. بدبختی و فساد به اوج خود می رسد.
اینان به ظاهر، مصلحت جامعه را می خواهند و حرفهای قشنگ می زنند اما هرچه بیشتر در مقابل آینه قرار گیرند زشتی کردار آنان هویداتر می شود. وای بر آنان وقتی که نور روشنگری بر آنها بتابد و مجبور شوند از پیله تاریک خود تنیده بیرون آیند. نبرد خیر و شر ادامه دارد اما صبح آگاهی نزدیک است!

انارک نیوز - قدرت، صورتهای سه گانه و هزار دست دارد که در سه زمینه مختلف کاربرد دارد، زر و زور و تزویر یا برده کشی و چپاول و خرکردن. 
این سه چهره در نظام ساختار زورمندی یکی است و فقط در زمینه های عملیاتی و از حیث شیوه های استفاده با هم متفاوتند. 

با چهره مصلح و خدمتگزار و در پس چهره  فریبکار به خدمتکاران خود می باورانند آنچه می گویند حق است و همان است که باید باشد. خیالات و اوهام را با استفاده از جهل و نادانی می گسترانند. با دستهای نامرئی خود چشمان و گوشها و دهان قربانی را می بندند تا دربست در خدمت باشد. عذاب و پاداش را وعده می دهند و وفاداری محض را درخواست می کنند. فرمانبردار بایستی خود نیز فریب را آینه ذهن نماید و از همان دید به جهان بنگرد. هرگاه ناهمگونی دید بداند حقیر است و دست به سینه از فریبکار بپرسد!

با چهره عادل و در پس چهره زورگو و ظالم به خدمتکاران می فهمانند حساب و کتابی در کار است و اگر بخواهد به خطوط قرمز نزدیک شود زبانش بریده می شود. با کمک فریب خوردگان و زورگویان او را با انگ زدن از دیگران جدا می کنند. با چماق و درفش و داغ و سیاه چال با او برخورد می شود. برای حفظ امنیت باید بهایی بپردازد. با هوچی گری او را بی آبرو و طرد می کنند. کاری می کنند تا بیاید و گفته های قبلی خود را تکذیب کند و از کرده های خود ابراز پشیمانی نماید. تلاش می کنند تا او را بشکنند و از نو آن جور که می خواهند شکل دهند.

با چهره خیّر و ارباب و در پس چهره چپاولگر و غارتگر به خدمتکاران می آموزند با خدمت خود پاداشی دریافت می کنند که متناسب با کاسه لیسی و پابوسی آنان است. با کور و کر و لال بودن و کرنش، نانی در حد خوردن و از گشنگی نمردن، با زدن پس گردنی و خاموش کردن اعتراض ها در نطفه، مقام و منصب آب و ناندار و ریزه نان خوردن پس مانده‌ی سفره اما با غلام حلقه به گوش بودن و اجرای اوامری که انسانی نیست، خوردن از سفره ای که پهن شده است.

منابع اقتصادی مردم با بهره کشی، امتیاز دادن، سرمایه گذاری، اجازه بهره برداری، تسهیلات، رانت، حق استفاده ناعادلانه از منابع و سوء استفاده نصیب آنها می شود. آنان منابعی را که از مردم است قبضه می کنند و با پول مردم، زور چماق، تبلیغ، سانسور و جوّ اختناق بر ارکان آزادی  و آگاهی مسلط می شوند.

از یاد نبرید خروسی که سحرگاهان مردم را از خواب غفلت بیدار نماید پاداشش بریده شدن سر است! در پایان به داستانی کوتاه می پردازم.
فردی وارد دهی شد که همه خود را می خاراندند. اهالی با پند و اندرز از او خواستند خود را مداوا نماید. حیرت کرد پس به ناچار او را کشان کشان پیش ملا بردند تا مرضش را دوا کند و خود را بخاراند!

انارک نیوز: جنگ زرگری جنگی ساختگی و دروغین میان دو تن برای فریفتن شخص سوم است. 
این جنگ که در ایام قدیم یکی از حیله های زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمده است.
جنگ زرگری بدین صورت بوده است که هرگاه مشتری به ظاهر پولداری وارد دکان زرگری می شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می کرد، زرگر فورا بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می کرد و به شکلی (مانند علامت و چشمک یا فرستادن شاگردش) زرگر همسایه را خبر می کرد تا وارد معرکه شود.
زرگر دوم به بهانه ای خود را نزدیک می کرد و به مشتری می گفت که همان جواهر را در مغازه اش دارد و با بهای کم تری آن را می فروشد (این بها کم تر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود). در این حال زرگر اولی آغاز به جنگ و جدل با زرگر دومی می کرد و به او دشنام می داد که می خواهی مشتری مرا از چنگم درآوری و از این گونه ادعاها.
زرگر دوم هم به او تهمت می زد که می خواهی چیزی را که این قدر می ارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری .در این گیرو دار چنان قشقرقی به راه می افتاد و جنگی درمی گرفت که مشتری ساده لوح که این صحنه را حقیقی تلقی می کرد بی اعتنا به سروصدای زرگر اول به مغازه ی زرگر دوم می رفت و جواهر موردنظر را بدون کم ترین پرسش و چانه ای از او می خرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر می کرد و دو زرگر سود به دست آمده را میان خود تقسیم می کردند.

انارک نیوز - در جوامع بی سواد و کم سواد که بی تردید فقر نیز دامنگیر آنان می باشد برای سوار شدن زورمندان بر گرده بینوایان و دست در جیب آنان کردن به گونه ای که با میل خود تن دهند به آنچه آنان می خواهند استفاده از سلاح فریب ضروری می باشد. 
افکار خود را به او می دهند به گونه ای که از خود بیخود می شود و تمامی آنچه او را از این وضعیت خلاص می کند را مخالف رفاه و آسایش و آینده خود می پندارد. یک غلام حلقه به گوش مفت و مجانی می شود. از ترس لولو خورخوره به آنکه شیره تن او را می مکد پناه می برد. لاغر هر روز بیش از روز پیش لاغرتر و چاق، چاق تر می شود.

همیشه عده ای پیدا می شوند که خودباختگی شخصیت و فرهنگ ندارند و نمی خواهند زیر بار روند. پس اگر کسی خواست از این بند رها شود به ناچار بایستی با سلاح زور با او برخورد نمایند. در این مورد برخورد فیزیکی با خیره سر لازم است که از عهده چرب زبانان خارج است. 
اینان می توانند همان چاکران بی مزد و مواجب زورگویان یعنی گول خوردگان باشند. که لازم هستند اما کافی نیستند بنابراین طایفه قلدر و قلچماق نیاز است که چماق و درفش و داغ داشته باشند.
این مزدوران در روز روشن ایجاد وحشت می نمایند تا هر ندای حقی را در گلوها خفه کنند. می زنند و می برند و جان می گیرند و خودباختگان بیش از پیش به دامان زورگویان رانده می شوند. هر چه بیشتر به خانواده و مال و بدبختی خود می چسبند.
اینها بیداران را حبس و زندان و به گور می سپارند. اما به این قناعت نمی کنند و  عامل قتل و غارت و چپاول مال و جان و ناموس آنانی می شوند که خاموش می مانند یا با بدفهمی خود کنار می آیند. بایستی فقیر، فقیرتر شود تا هرچه بیشتر کمر خم نماید و شلاق راحتتر بر گرده اش نشیند. ایجاد وحشت و ترس همراه با ایجاد خیال روزی دور با دشواری های کمتر لازم و ملزوم یکدیگرند.

شاید گفتار زیر زبان آنانی باشد که فریاد کشیدند و آنانی که شنیدند و فریادرس نشدند!
اول به سراغ یهودی‌ها رفتند، من یهودی نبودم ، اعتراضی نکردم.
پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند، من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.
آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند، من لیبرال نبودم ، اعتراض نکردم.
سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید، کمونیست نبودم ، بنابراین اعتراضی نکردم.
سرانجام به سراغ من آمدند، هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند…

زورمند از دو سلاح تزویر و فریب برای سواری رایگان و زور برای برده کشی بهره گرفت اما سلاح سومی بنام زر برای چپاول و غارت دارد که در سخن آتی به آن پرداخته می شود.

انارک نیوز - بیایید لحظه ای با خود روراست باشیم و در یک رویارویی با خود ببینیم چند_چند هستیم!  اکسیژن هوا را مصرف، خوابیده و خورده و  منابع را به هدر داده ایم یا دمی هم آدم بوده ایم.
می خواهم هر یک عمر مفید خود را دریابیم؟ روش کار خیلی ساده است. زمان هایی را که خواب بوده ایم، دروغ گفته ایم، راست نگفته ایم یا تمامی واقعیت را نگفته ایم، ، نیرنگ زده ایم، دیگران را دوست نداشته ایم، بی شخصیت و بی شعور بوده ایم و کاری نکرده ایم تا جامعه ای بهتر بسازیم و لبخندی بر لبی بنشانیم را صفر در نظر می گیریم.
حتی زمانهایی را که دلی را آزرده ایم و اشکی را درآورده ایم یا روزگاری را سیاه کرده ایم، متظاهر و مسئولیت ناپذیر بوده ایم، پشت پا زده ایم، زیر پایی را خالی کرده ایم، خنجر از پشت زده ایم، هل داده ایم تا به گودال یا چاهی بیفتد، تقصیرهایمان را به گردن دیگری انداخته ایم، خواسته ایم آدم خوبه باشیم، بحران درست کرده ایم، زور گفته ایم، برده پول یا بنده دیگری بوده ایم، خود را از دیگران بالاتر دانسته ایم،  ظلمی دیده ایم و چشمان  خود را بسته ایم یا بی طرف بوده ایم را به خود صفر می دهیم!
اما زمان هایی را که سعی کرده اید آدم بهتری باشید، دیگران را دوست داشته اید، مشکلی را حل کرده اید، خدمتی به دیگران کرده اید، تلاش کرده اید جامعه بهتری بسازید، لبخند بر لب دیگران حتی کودکی خردسال بیاورید، دست افتاده ای را گرفته اید، ثانیه هایش را هم به حساب آورید.
این زمان های آدم بودن را با هم جمع کن تا به عددی  کوچک یا بزرگ برسی که همان عمر مفید یا عمر واقعی می باشد نه عمری را که تلف کرده ای یا بلایی برای دیگران بوده ای که نبودنت از بودنت بهتر بوده است!
بی شک این عمر از صفر تا چند ثانیه، دقیقه، ساعت، روز، ماه یا چند سالی بیشتر نخواهد بود و به ندرت به سن نوجوانان می رسد یا از آن عبور می کند. شگفت انگیز است که بیشتر ما این زمان را انکار می کنیم و نمی پذیریم. وقتی هم بپذیریم آنرا توجیه و فرافکنی می کنیم. زمین و زمان را به هم می بافیم تا آنرا به دیگران نسبت دهیم. از لاک بی شعوری در آمدن سخت و حتی گاهی غیرممکن است.
پس از آن وقتی کلاهمان را قاضی نماییم، با خود مواجه شویم و خود را کنکاش و رفتارمان را در کفه ترازوی وجدان بگذاریم و اشتباهات خود را بپذیریم، می توانیم با اظهار پشیمانی از خودخواهی ها و پستی هایمان به مرز آدم شدن نزدیک و به صفات انسانی بازگردیم. از خواب خودخواسته بیدار و هرگز فراموش نکنیم چه دیوی بوده ایم، قادر خواهیم بود راه درست آینده ی خود را ترسیم کنیم.
آدم شویم و آدم بمانیم.
به گونه ای باشیم که بعد از کهنسالی و مرگ فیزیکی ما نگویند: او چو به دنیا آمد، بمرد!

انارک نیوز - انارک در حال خالی شدن از جوانان انارکی می باشد و باید دریابیم مشکلات ما در انارک چیست و بدنبال یافتن راه حلهای کوتاه مدت و دراز مدت برای آن باشیم. در واقع برای پیشرفت اقتصادی انارک چه باید کرد؟ 
برای این کار به یکی از روش های کارساز در حل مسایل در چند گام ساده می پردازیم. که عبارتند از پرسش، پیامد (معلول)، چرایی (علت)، چاره (راه حل) و انجام.

ابتدا با پرسش از انارکی های ساکن انارک در می یابیم که انارک در این چند دهه در مواردی ضعیف گردیده و برخی از امکاناتی را هم که داشته یا به سختی بدست آورده از دست داده  است.

پیامدهای زیر مشکلات قابل مشاهده در انارک می باشند:
شهری است که بسیاری از امکانات شهری و زیرساخت ها را ندارد. خدماتی در شهرها موجود است که در انارک دیده نمی شود. جمعیت آن کم است. در مدارس آن کلاس های چندپایه است و بودجه آموزشی کم است. چرخ کسب و کارهای فروشگاهی نمی چرخد. جوانان کمتر در سطح شهر دیده می شوند. برخی از مسئولین تأثیرگذار به قول معروف پروازیند و در انارک ساکن نیستند. در انارک سرمایه گذاری برای ایجاد کار نمی شود یا میزان آن ناچیز است. چند نفری هم که در کارخانه پاکت سازی کار می کردند بیکار شدند. سرویس رفت و برگشت به نایین و اصفهان را از دست داده است. اکثر بچه های دبستانی برای دبستان رفتن در انارک نمی مانند و کوچ می کنند. در انارک کمتر انارکی می بینی. انارک از درون در حال خالی شدن است. دبیرستان پایه دوم را مدتها است از دست داده است. تعداد دانش آموزان در همه پایه ها از دختر و پسر، دبستانی و دبیرستانی کمتر از صد نفر است. بسیاری از این که فرزندانشان در کنارشان نیستند آزرده اند. انارک محیطی مناسب برای تفریح جوانان ندارد. فرهنگسرا و سینما ندارد. فروشگاه های لوازم خانگی و سوپرمارکت بزرگ ندارد. خشکشویی و فروشگاه لوازم یدکی ماشین و تعمیرگاه مجهز ندارد. نرخ ازدواج پایین و اعتیاد بالا و دزدی دیده شده است. درمانگاه بهداشتی آن در حد کهنسالان آن نیست. کارخانه آجر آژند آن هم به جایی که انتظار می رفت نرسید و ...

اما چرایی همه این مشکلات بیکاری جوانان شهر و نداشتن انگیزه برای ماندن در انارک می باشد.

راه حل نیز سرمایه گذاری در رشته های مختلف می باشد. 

اما انجام راه حل به شرح زیر می باشد:
1- ایجاد تیم کارزایی در انارک.
2- هماهنگی مستقیم با نماینده محترم در جهت تسهیل و همکاری مسئولین شهرستان با سرمایه گذاران در انارک.
3- دعوت از دانشگاهیان و افراد خبره رشته های مختلف اقتصاد، مدیریت کارآفرینی، صنایع و ... برای بررسی توانایی های موجود و قابل ابجاد در شهر و بخش انارک.
4- تعریف پروژه های اولیه کارآفرینی در انارک.
5- دل بریدن از سرمایه گذاران انارکی و دعوت از سرمایه گذاران در رشته های مختلف از جمله صنعت، گردشگری، معدن، کشاورزی. (تا الان مشخص شده سرمایه داران همه به فکر جیب خودشان هستند نه انارک و در بهترین حالت آنان فقط  یک تعطیلی باشد که بتوانند چند روز بیایند جمع شوند، تفریح کنند و بعد بروند.)
6- تکمیل و بازنویسی پروژه های قابل اجرا در انارک با توجه به گزارش ها و نظرات سرمایه داران دعوت شده به انارک.
7- حل مشکلات در پیش راه سرمایه گذاران در هماهنگی مستقیم با نماینده محترم.
8- اجرای پروژه هایی که سرمایه گذار مایل به انجام آن است.
9- بازسازی و اجاره کم بها برای مکان هایی که می تواند برای اسکان کارکنان و خانواده آنها مورد استفاده قرار گیرد.
10- برای افزایش جمعیت انارک، اول انارکی سپس غیر انارکی ساکن انارک استخدام شود.

منتظر نظرات کلیه دوستان و دست اندرکاران می مانیم.

انارک نیوز - زورمند خواهان سلطه و استیلا بر مردم اطراف خویش و حاکمیت بر آنان است. 
او فرد حقیر و پررویی است که با فساد خویش که گسترده تر می شود از منابعی که به دیگران و زیردستانش تعلق دارد برای بالا رفتن مقام و رتبه و قدرت خویش استفاده می نماید. محیط رشد او اجتماعی است که هرچه بیشتر در آن فقر و جهل و ضعف ریشه دوانده باشد.
از صاحبان تزویر و زور و زر که سه چهره خود او هستند برای در سبز نشان دادن و سواری نمودن، با هویج و قدرت چماق و درفش و داغ برای چپاول و غارت آنچه می تواند دستاویزش باشد سود می برد. برای دیگران هیچ حقی قایل نمی شود و همیشه در صدد است فریاد حق خواهی را در گلوها خفه نماید.
هرچه بیشتر بدست آورد خود را بزرگتر می بیند و فشارش بر گلوها شدیدتر می شود، دنیا را به مکانی بد و جهنم برای دیگران تبدیل می کند. هر آنچه را هست به یکباره برای خود می خواهد و پشیزی ارزش برای دیگران قایل نمی شود. انسانها را جزو اموال خود می پندارد و با اندیشه در می افتد.
هنر را نابود و انسانها را به تنگنا می اندازد تا از هم دور شوند و به نانی بخور و نمیر قناعت ورزند. ضعیف کشی رایج و نادانی شایع و در کنج عزلت رفتن و تنهایی زیستن، افتخار می شود. وقتی افراد فقط به فکر سیر کردن شکم گرسنه زن و بچه و اطرافیانشان باشند، غریو شادی او شنیده می شود. پوست های چسبیده به استخوانهای دیگران علامت پیروزی او است.
این پرندگان محبوس در قفس وقتی کمی سیر می شوند به حداقل ها راضی می شوند و تصور آزادی از قفس تن آنان را می لرزاند. اینجا است که زورمند فساد را نهادینه و دیگران را از خویشتن خود بیگانه کرده طوری که درد خود را فراموش می نمایند. جامعه آفت زده با دست خویش گور خود را می کند و به نفس کشیدن خود می چسبد و خوشحال از اینکه فقط زنده است.
زورمند تور خود را در این غرقاب و گنداب خودساخته می اندازد تا راه گریز را بر دیگران ببندد و آنان این را سرنوشت محتوم خود ببینند. مرگ آدمیت را که در او اثری از آن نیست می خواهد فراگیر نماید و آنرا اعلام نماید.
اما همیشه افرادی پیدا می شوند که رویای آزادی و رهایی از این اوضاع را دارند و آنرا برای دیگران زمزمه می کنند. آنانی که هنوز کورسویی از آدم بودن در آنان دیده می شود جذب می شوند و این نور بر تاریکی ها می تابد و زورمند که در کنج تاریکی ها سکنا گزیده با هزار دست فاسدش سعی می کند نور آگاهی را  خاموش نماید تا گلی شکفته نشود.
اما این حکم ازلی است که با یک گل بهار نمی شود اما حتی شکفتن یک گل هم می تواند نشانه ای از بهار باشد. تغییر مثبت زندگی یک فرد هم نشانه ای از پیروزی خیر بر شر است. آدم به خود می آید و دیگران را هم از خواب غفلت بیدار می کند و دنیایی بهتر را می سازد.
ای خفته خواب آلوده این خواب تو چیست؟، آگاه نه ای نظاره گر خواب تو کیست!؟

انارک نیوز - ساده ترین و پرکاربردترین روش جذب و به بندکشیدن دیگران استفاده از سلاح چرب زبانی و تزویر می باشد. در این روش برخورد فیزیکی و درگیری وجود ندارد پس هزینه آن برای حیله گر ناچیز است، کافی است رو در رو و چشم در چشم به گونه ای زیرکانه دروغ بگوید که باور کنی. کلاهبرداری برد زیادی دارد و می تواند توسط فریب خوردگان افزون تر شود. 

در این روش با پنبه سر می برند. چماق و هویج نشان داده می شود. هنگام نقش آفرینی شرایط دشوارت، دوستانه دست در جیبت می کنند تا به رضایت به آنان بدهی. کافی است اشخاص بهراسند که در حال از دست دادن مال، سلامتی، آموزش و ... و در همان زمان، امید و وعده های توخالی و پوشالی برای زندگی بهتر را بدهند. گول می زنند یا به زبان ساده تر خرکردن گرسنه و خرسواری سیر می باشد.

فروشندگان بادند و با مال و آنچه داری برایت خانه ای بر بنیاد باد می سازند. شاید هرگز از خوشحالی تا آخر عمر متوجه نشوی چه کلاهی سرت رفته است و خود باعث شوی اطرافیان و فرزندانت راه ترا پیش بگیرند. عادت به سواری دادن که بکنی دیگر کارت تمام است.
به راحتی خوابت می کنند، جیب و خانه ات را خالی. خودت را از خویشتنت جدا و افکار پوشالی را جایگزین عقلت می نمایند. دردت دیگر درد خود نمی باشد و درد خیالی دیگران را درد خود می دانی. گلو برای دیگری پاره می کنی. گرسنه ای اما غصه دیگری را می خوری. دزد اندیشه را پاس می داری و مریدش می شوی.
از خودت بیگانه و جن زده می شوی. دیگر خودت را جلوی آینه نمی شناسی.
امید می دهند ولی این امید یک خیالبافی می باشد که هرگز به سرانجام نمی رسد. خانه ات را می گیرند و قصر را وعده می دهند. پولت را می گیرند و جیرینگ جیرینگ بهم خوردن سکه های زر را تحویل می دهند و می گویی انگار. 

در جامعه ای که آگاهی کمی دارند اگر نیرنگ گروهی، فرقه ای و کیشی شود ایجاد مرکزیت قوی می کند و می تواند انسانها را به صورت جمعی به بند بکشد. دروغگویان پا بر گرده دیگران می نهند و بالا می روند و حقوقی را برای خود قایلند که دیگران از آن محرومند. راست و دروغ را چنان قاطی می کنند که تشخیض حقیقت دشوار می شود.

امروز دنیا با وجود رسانه های گوناگون خیلی کوچک شده و نمایش گول به حدی زیاد است که نظر فرد را کاملاً تغییر می دهد. وقتی از خود تهی شدی هرچیز را بخواهند در ذهنت می نشانند.

تنها راه تشخیص تزویر خردورزی می باشد و به یاد داشته باشید: کسی به لطف به درماندگان نظر نکند، درین معامله، دلها ز سنگ و پولادند.

انارک نیوز - خبرهایی داشتیم که دیروز، شنبه 30 تیر ماه 97 ساعت 16 در محل شرکت باریت فلات در تهران جلسه مجمع عمومی شرکت فرآوری پارسیان سپهر تشکیل شده است. 
در انارک این شرکت به نام کارخانه پاکت سازی معروف است و از چین وارد و دارای کارآموز(ان) آموزش دیده در چین بود و چندین متخصص چینی برای راه اندازی و رفع مشکلات آن در چند نوبت به کارخانه آمده بودند. تا جایی که به یاد می آورم در اسفند ماه سال 92 به بهره برداری رسید اما در آخرین روزهای سال 96 تمامی کارکنان بجز چند نگهبان و حسابدار اخراج و کارگران اخراجی به اداره کار نایین رفتند تا بتوانند از بیمه بیکاری استفاده نمایند. 
در این جلسه که کم و بیش حدود 12 نفر برای تصمیم گیری جهت آینده شرکت در آن جمع شده بودند از کل سهامداران انارک که بنظر می رسد بیش از 200 نفر باشند فقط یک نفر مستقل به نمایندگی از مادرش در انارک حضور داشته است. 
از دیگر شرکت کنندگان انارکی در جلسه آقایان مهندسین محمد بهنیا و  حسین بلوچی انارکی (از اعضای هیئت مدیره پیشین)، غلامحسین سعادتی انارکی (مدیرعامل)، محمدعلی فیضی انارکی (نایب رئیس هیئت مدیره) و مجید برادران انارکی (رئیس هیئت مدیره) بوده اند که اکثراً هریک به نوبه خود به نمایندگی از شرکت های سهامدار که در ادامه نام آنان می آید در این مجمع شرکت نموده بودند. 
شنیده ها حاکی از این است که بازرس اصلی، موسسه حسابرسی و خدمات مدیریت اصول پایه (فراگیر) صورتهای مالی سال 1396 را رد و گزارش خود را تسلیم مجمع کرد. گفتارهایی مبنی بر ابقای مدیران قبلی و ادامه تعطیلی، فروش اموال فروخته نشده شرکت و اعلام ورشکستگی زده شد.
سرمایه ثبت شده شرکت در چند مرحله تا سال 93 به بیش از 62 میلیارد و 200 میلیون ریال رسیده است که اینک بنظر می رسد با توجه به زیان انباشته سالهای پیشین و بدهی جاری مبلغ چشمگیری از آن در حسابهای دفتری باقی نمانده باشد.
این مایه امید مردم انارک با همت شرکت هایی چون سیمان عمران انارک، توسعه عمران انارک، توسعه سیمان ویژه انارک، فراز معادن انارک، معدنی آهن آجین، باریت فلات قاره و آقایان ح.ف.ا، ب.گ.ا، ح.ن.ا و صدها انارکی پا گرفت اما امروز شاهد بر باد رفتن امید مردمی می باشیم که وجود آنرا سودده و از چرایی و چگونگی و عوامل ورشکستگی آن حیرانند!
از دیگر مدیران پیشین این شرکت می توان به آقایان غلامرضا حمیدی انارکی، محمود کمالی انارکی، مهدی پورصالح، هنو زاد موسی خانیان و فعلی آقای محمد تیبا اشاره کرد که آقای تیبا به عنوان عضو هیئت مدیره در جلسه مجمع دیروز حضور داشته اند.

انارک نیوز - در ماه مبارک رمضان روزه می گیریم تا درکی هرچند سطحی و ظاهری از رنج گرسنگی بی چیزان و سختی زندگی آنها داشته باشیم. آنان که هر روز بدون چشمداشت به افطاری یا شام که بودنش برای ما حتمی و رنگین است، فرزندان ما را می بینند که در حال خوردن تنقلات هستند اما آنان نان شب هم ندارند. ماشین های آخرین مدل ما را می بینند اما حتی قدرت خرید دوچرخه را هم ندارند تا فرزندانشان با آن به مدرسه بروند. 
تفاوت است بین کسی که نمی داند شب می تواند نانی برای فرزندانش و همسرش تهیه نماید با ما که هم در سحری و هم در افطار سفره ای بزرگتر و پربار تر از ماه های دیگر داریم.
نمی دانیم و باور نداریم وقتی فقر دامنگیر جامعه ای شود دزدی و از دیوار دیگران بالا رفتن، فروش بدن و کلیه ی خود، اعتیاد، قتل و طلاق و ... بدنبال آن می آید و آنگاه ایمان رخت بر می بندد. این وعده الهی است.
وقتی تبعیض را می بینیم و لب فرو می بندیم، حمایت از ظلم آشکار است و بایستی در مسلمانی خود شک کنیم.

مسلمانان روزه دار افطار را گرامی می دارند و برای دادن افطاری از هم پیشی می گیرند. اما برای برخی به تنها چیزی که توجه نمی شود افطاری دادن به ناتوانان جامعه هم می باشد. خداوند افطاری دادن را قرار داده است تا روزه دار بخشی از غذای خود را با دیگرانی که ناتوان در تهیه غذای خانواده خود هستند شریک شود. این امتحان الهی است زیرا سیر از گرسنه خبر ندارد و بایستی خود را به محک آزمایش گذارد. اما هدف بسیاری از ما برخلاف نزدیکی به خداوند نزدیکی به بندگان او می باشد.
ماه روزه داری، ماه مهمانی خداوند برای تهیدستان هم است که به فراموشی سپرده می شوند. ثواب زیاد می خواهیم ببریم بدون اینکه به یاد آوریم باطن عبادت چیست؟ حفظ ظاهر ارزش چندانی ندارد. ریا که هیچ ارزشی ندارد و در واقع ضد ارزش است..
هر عبادتی به نیت رضای خداوند برای خلوص بیشتر و کنار هم بودن برای برآورده شدن حاجات و دعاهای جمعی می باشد. باید از خود بگذریم تا به حقیقت الهی برسیم. اما برخی از ما راه را عوضی می روند تا به میز و مقام و بزرگی برسند.
حضرت محمد (ص) و خاندان پربرکت ایشان با دانه ای خرما افطار می کردند و آنچه را داشتند با فقرا تقسیم می کردند.
وای به روزی که از جیب مردم این افطاری ها را بدهیم یا به غیر اهلش بدهیم که برکت از سفره ها خواهد رفت!

گوش دل بسپاریم به حرف دل شیخ بهایی و به خود آییم:

همه روز روزه بودن، همه شب نماز كردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز كردن

شب جمعه ها نخفتن بخدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز كردن

به مساجد و معابد همه اعتكاف جستن
ز مناهی و ملاهی همه احتراز كردن

ز مدینه تا به كعبه، سرو پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیك به وظیفه باز كردن

بخدا كه هیچ یك را ثمر آنقدر نباشد
كه به روی نا امیدی در بسته باز كردن

مقالات دیگر...