"تو" کیستی؟

انارک نیوز - وقتی نوجوان بودم و سینما می رفتم بر روی پرده بزرگ سینما عشق و امید را می دیدم. 
جوانی بی چیز دیگران را نجات می داد و انتظار دریافت پاداش را نداشت. با اینکه خودشان فقیر بودند اما اگر از پا افتاده ای را می دیدند دست اورا می گرفتند و بلندش می کردند انتظاری هم نداشتند. در بدبختی بزرگ شده بود اما لقمه نان حرام از گلویش پایین نمی رفت.
در فیلم هایی که می رفتم در بیشتر آنها اذان و منار مسجد و امید و آرزو برای نیازمندان دیده می شد. تفاوت آدم خوب و بد را می دیدی که آدم بد همیشه بازنده و آدم خوب برنده بود حتی اگر آدم بد ثروتش بی شمار بود. 
ایمان اینها یک جور دیگر بود. این یکی مسجد و آن یکی کاباره می رفت اما هیچکدام ریا نمی کرد. وقتی نگاهشان می کردی می فهمیدی با کی طرفی! آدمها ساده تر بودند و شناختنشان از روی تبپشان خیلی سخت نبود و هر چیزی می دیدی تقریباً همان چیزی بود که نشان می داد.
آدمهای بی چیز ولی با روح های بزرگ می توانستند آدمهای پولداری را که روحهای حقیری داشتند را تغییر دهند. طرف آواره و هزارتا غم داشت اما اسمش علی بی غم بود و تخم امید را می افشاند و دیگران را خوشحال می کرد.
توی فیلمها کمتر تفنگ بود و چاقو و قمه می دیدی. یکی برای از پشت زدن و دیگری برای دفاع از ناموس بود. هم خوب می دیدی و هم بد. آخر همه فیلمها هم خوبی و امید برنده می شد و بدی محکوم به نابودی بود. می دیدی آرزوها دست یافتنی هستند هرچند بنظر دور از دسترس می آمدند. گنج قارون هم در اندیشه ها می گنجید. می توانستی سلطان قلبها شوی. 
فیلمها را با هنرپیشه هایش انتخاب می کردم که محمدعلی فردین را خیلی دوست داشتم. بیش از دیگران امید را در دل دیگران زنده می کرد. بهروز وثوقی تیپ جدید و جدای از دیگران و رو به رشد بود. داشت سینمای جدیدی را معرفی می کرد. ناصر ملک مطیعی هم تیپ خاصی از مردان بود که داشتند کم کم جای خود را از دست می دادند. آخرین فیلمی را که رفتم سفر سنگ از سعید راد بود.
دیروز پنجم خرداد ماه 1397 ناصر ملک مطیعی از بین ما رفت و امروز او را به خاک می سپارند. قبل از آن هم محمدعلی فردین رفته بود. یادشان بخیر.
داشتم قکر می کردم اینان چهل سال پیش با پیروزی انقلاب پرشور اسلامی هنگامی که یادها و خاطره هایشان را زنده زنده دفن کردیم اما خودشان در بین ما بودند و نفس می کشیدند، مردند یا وقتی جان به جان آفرین تسلیم کردند یا وقتی در گور آرام گرفتند؟ یا هنوز زنده اند تا موقعی که یادی از آنان می شود؟

ما چگونه زندگی می کنیم و زنده ایم یا مرده؟ قضاوت را به شما می سپارم!