انارک

انارک، یکی از بخش‌های شهرستان نائین، دارای آب و هوای گرم و خشک است که در شرق استان اصفهان واقع شده‌است. انارک از سوی شمال با دشت کویر از سوی جنوب با عقدا و اردکان و باخترش با زواره و اردستان و خاور آن به خور و بیابانک منتهی می شود. اختلاف درجه حرارت شب و روز بسیار محسوس و نزدیکی گویش آن با نائین زیاد. اکنون جمعیت آن در این سالها بسیار کم شده است.

زبانی که در انارک به آن صحبت می‏شود زبانی بینابین فارسی دری و زبان زرتشتی است.

می گویند این شهر در زمان ساسانیان، ناحیه‌ای بر سر راه معدن سرب و نقره نخلک بوده‌است. این معدن که در فاصله 46 کیلومتری شمال شرقی انارک قرار دارد گاهنامه آن به پیش از ساسانیان می رسد. در نخلک آتشگاه و چهارطاقی و بقایایی از یک آبادی متعلق به معدنچیان دوره ساسانی برجای مانده است که نشان می دهد در این منطقه از روزگار باستان ، تأسیسات معدن وجود داشته است. دوره‌های پس از آن، یعنی در زمانی که دیگر معدن نخلک به معادن متروک بدل گشته بود، انارک یک شهر ارتباطی بین جنوب و مرکز به شمال ایران تبدیل شده است. خط سیری که از نائین شروع و به انارک، خور، طبس و سپس مشهد منتهی می‌شود. دامنه ناج کوه ما را به یاد افسانه پهلوان محمد می اندازد. بنای اولین خشت انارک را به اعتبار سخنی منقول، به شخصی به نام پهلوان محمد در زمان شاه عباس منسوب می‌دارند.

مسجد حاج محمدرضا در محله سراب، کنار چشمه آب واقع شده است. بانی این مسجد شخصی به نام محمد رضا و تاریخ بنای آن درسال 1181ه.ق، مقارن با حکومت زندیه در ایران است.

تنها سند معتبر راجع به ساخت و سازهای انارک، سند معتبری مربوط به اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار موجود است که طی آن میرزا تقی خان امیر کبیر در محرم الحرام 1267 ه.ق. خطاب به بزرگان، کدخدایان و ریش سفیدان انارک نوشته و به اهالی درباره ساخت قلعه و حصار هشدار داده و مبتنی بر پرداخت وجهی برای ساخت قلعه‌ای به منظور تأمین امنیت محل از دستبرد راهزنان می‌باشد./
بقایای برج و بارو، در و دروازه، کوچه و پس‌کوچه‌های باریک و پرپیچ و خم این شهر نشان از اندیشه امنیتی- دفاعی در ساخت بافت شهر دارد. این مجموعه شامل کاروانسرا، مسجد جامع، حمام، حسینیه و خانه‌های مسکونی است که هریک با بهره گیری از معماری سنتی ساخته شده‌اند. کالبد قدیمی انارک، شامل هفت محله‌است که بر اساس وضعیت طبقاتی، موقعیت مکانی و کاربری محلات نامگذاری شده‌است و شامل محلات بیابانک، علی بیک، پشت حصار، عرب ها، سراب، قافله گاه و جوباره می‌گردد. بادگیرهای بلند و زیبا، صفه‌های دلنشین، رسمی بندی‌ها و تزئین‌های آجرکاری، فضاهای داخلی و خارجی بناها را مزین نموده‌اند.

به وقایع مهم و غم انگیزی که در انارک رخ داده از جمله شیوع وبا در این شهر اشاره شده است. این بیماری هولناک در سال 1310 ه.ق. رخ داد که بسیاری از مردم انارک بر اثر ابتلا بدان جان سپردند.

حدود سال 1329 ق. نایب حسین کاشی با سیصد سوار و یک عده پیاده و یک عراده توپ انارک را محاصره کرده با اهل آنجا مشغول جنگ شد. یک عده از حسین کاشی ویک عده ازانارک کشته شدند. در عصیان و هرج و مرجی که نایب حسین کاشی به پا کرد مردم انارک بسیار مقاومت کردند اما شهر عاقبت به دست راهزنان تسخیر شد و گروه زیادی از مردم برای همیشه به اصفهان و تهران و شاهرود و سمنان مهاجرت کردند و جمعیت منطقه یکباره کاهش یافت.
حدود دو سال بعد، نایب حسبن کاشی بار دیگر به انارک هجوم آورد ولی به سختی شکست خورد.

اینک با این که حصار قلعه انارک تا حد زیادی از بین رفته اما بافت سنتی آن کمتر دچار دگرگونی شده است.

از هر چه بگذریم از دمپخت ماش و عدس ،کالجوش و آش رشته انارکی ها (شولی) نمی توان گذشت. در این ناحیه گیاهانی چون ریواس و انغوزه خاطرخواهان زیادی دارد.

معادن: در سطح شهرستان به ویژه در شهر انارک معادن قدیمی کهنی وجود دارد که بسیاری از آنها معادنی باستانی هستند. این معادن به نام معادن شدادی (منسوب به شداد پادشاه مستبد اساطیری و باستانی) مشهورند. این معادن در زمان باستان گشوده شده و مورد بهره برداری قرارگرفته و رها شده اند که مهمترین مشخصه آنها حالت مورب این معادن کهن است که با شیبی 45 درجه ای از سطح زمین به طرف عمق حفر شده اند. در روزگار باستان از این معادن نقره استخراج می کرده اند که هنوز هم کوره های ذوب و نیز سرباره های آنها باقی است. از جمله معادن، معادن طالمسی و سرب نخلک از معروفترین و مهمترین معادن شهرستان نائین اند که نخلک در زمینه استحصال سرب فعالیت دارند.
فقط غار میله در نزدیک «چاه خربزه» شناخته شده است. می گویند در نزدیک چشمه آب قدیمی انارک نیز غاری وجود دارد که درب آن بسته است. ای بسا که اگر آن را بگشایند ناشناخته‌هایی از آن شهر برای باستان شناسان آشکار گردد.

نایبیان کاشان: گروهی از اشرار و غارتگرانی بودند که در اواخر سده ۱۳ خورشیدی، اواخر قاجاریه در حدود کاشان و مناطق پیرامون آن مشغول غارت و خراج‌گرفتن از مردم بودندسردسته این گروه، نایب حسین کاشی بود. وی اصلاً از ایل بیرانوندلرستان بود. پدربزرگ او از خرم‌آباد به کاشان آمد و در آنجا ساکن شد. نایب حسین مردی دلیر و کاردان بود. او حدود 45 سال خطّه کاشان تا یزد و نائین و اردستان و تون و طبس صحنه زد و خورد و جنگ و خونریزی و هرج و مرج و ناامنی قرار داد.

در اواخر قاجاریه، به دلیل ضعف حکومت مرکزی راهزنی و ناامنی کشور را فرا گرفته بود. «سهام السلطنه» حاکم وقت کاشان به دلیل ناتوانی‌اش در برقراری امنیت، از حسین کاشی کمک خواست و ناچار شد، وی را نایب حکومت کاشان کند. از این پس حسین کاشی به نایب حسین کاشی مشهور شد.

نایب حسین کاشی در سرکوبی راهزنان موفق بود. ولی پس از چندی افرادی به دور خود گرد آورد، که به «نایبیان کاشان» معروف شدند. نایب حسین به همراه فرزند بزرگش ماشاءاللّه خان و سایر افرادش به غارت مردم بی‌پناه و دست‌درازی به نوامیس آنان پرداختند و حکومت مرکزی نیز از سرکوب آنان ناتوان بود نایبیان کاشان در حدود دهه‌های ۱۲۸۰ و ۱۲۹۰ شمسی مشغول جنایات خود بودند.

بعد از مشروطیت چند بار دولت ها تصمیم گرفته بودند که نایب حسین را دستگیر کنند و چندتن از سران بختیاری مامور این کار شده بودند اما نایب حسین هر بار با تغییر محل فعالیتش از چنگ آنان گریخته و به راهزنی و چپاول ادامه داده بود دولت به این نتیجه رسید که مقابله با او امکان پذیر نیست و امنیت راه اصفهان کاشان را با دستمزد سالانه پنجاه هزار تومان به او سپرد که در واقع تسلیم شدن و باج خواهی او بود. وثوق الدوله رئیس الوزاری وقت از چندی پیش در صدد سرکوب اشرار و تقویت قدرت مرکزی در سراسر کشور بود و نایب حسین کاشی یکی از موانع راهش بود. تا اینکه در حدود سال ۱۲۹۸ خورشیدی (1330 ق.) وثوق الدوله با نیرنگ و وعده ابتدا ماشا الله خان کاشی پسر نایب حسین را به تهران احضار کرد. او همراه یکصد سوار به حضرت عبدالعضیم آمد و آنجا مستقر شد. نیروی دولتی او را محاصره کردند، ماشا الله خان پس از درگیری دستگیر شد و به زندان نظمیه انتقال یافت. پس از چندی به خلافکاری هایش اعتراف کرد و اعدام شد. مدتی گذشت تا نایب حسین و یارانش هم در کاشان دستگیر شدند. نایب حسین را به تهران آوردند و پس از اینکه به اعمالش اعتراف کرد و اموال دزدی را پس داد، او را به دار آویختند.

پرونده نایب حسین و پسران نه گانه و دامادهای او و دار و دسته اش به پایان رسید اما فرزندان باقیمانده که خردسال بودند به تحصیلات عالیه پرداختند.