حاج عباس تا حد انفجار

انارک نیوز - مدتی بود که اوضاع مدارس چوپانان به هم ریخته بود . جمعیت روستا رو به کاهش بود و معلم های بومی همه ترک وطن کرده بودند. به واسطه تعداد کم دانش آموزان نایینی ها هم اذیت می کردند و معلم نمی فرستادند. اما شورای روستا به ریاست حاج عباس خیلی پیگیر بودند و مردم هم زیر بار کلاسهای چندپایه و تداخل جنسیتی نمی رفتند. بالاخره با هزاران مشقت خانم معلمی برای دبستان متروکه سمیه (ایراندخت) فرستادند.
هنوز یک ماه نشده بود که خبر داغی  در آبادی دهان به دهان می چرخید. خانم معلم جدید باردار بود و از چوپانان رفته بود و تا ۶ ماه مرخصی است.
خانواده ها نگران تحصیل بچه ها بودند و به شورا فشار می آوردند که پیگیر مطالباتشان باشد.
حاج عباس مثل بمب متحرکی شده بود و با جرقه ای تا سر حد انفجار پیش می رفت.
و جرقه شکل گرفت...
تعدادی از مسئولین به چوپانان آمدند و اهالی در مسجد جمع شدند. شاید کسی فکر نمی کرد حاج عباس، برافروخته و فریادزنان دیالوگی را بر زبان جاری کند که هنوز پس از سالها بر سر زبانها باشد و بعنوان اصطلاحی رایج و شیرین و خاطره انگیز از آن نام برده شود.

چرا این معلمهای "پیشه‌اُوِس" را برای چوپانان می فرستید؟!!!

حاج عباس عزیز
دوستت داریم
خسته نباشی مرد بزرگ چوپانان

اُوِس=آبستن
پیشه اُوِس= کسی که پیش از موعد مقرر و موردانتظار آبستن شده باشد
(چوپانان آباد  به نقل از: سلام چوپانان/ جمعه 6 آذر 1394)